خلاصه ماشینی:
"اگر چه این نظریه در جای خود قابل تأمل بوده و در کنار عواملی چون:مشکلات اقتصادی،موقعیت خاص جغرافیایی(ژئپلیتسم مغول)،منافع اعیان چادرنشین فئودال و توسعه طلبی رهبران مغولستان از یکسو و پاشیدگی و فساد و پراکندگی فئودالی و عدم وجود وحدت ملی*از سوی دیگر ضعف سیاست خارجی و اشتباههای محمد خوارزمشاه و سایر مسائل داخلی کشور از جمله دلایل فوری فتنه مغول و پیروزی برقآسای چنگیزیان به شمار تواند رفت، اما بهر حال دلایل و انگیزههای این فاجعه خونبار هر چه باشد آنچه معتبر است اینکه در نتیجه این بلای هولناک،تاریخ اجتماعی کشور ما و منطقه آسیای میانه بطور کلی دستخوش تغییرات اساسی گردید.
اما پس از خدابنده پسر خردسال وی،یعنی ابوسعید بهادرخان به قدرت رسید و از آنجا که بدلیل صغر سن قادر به اداره مملکت نبود،قدرت سیاسی در دستان امیر چوبان از قبیله مغولی سولدوز قرار گرفت و مدت کمی بعد رشید الدین فضل الله مغز متفکر نظام اصلاحاتی کشور-که در آن هنگام پیری هفتاد ساله بود-به جرم واهی مسمومیت و قتل الجایتو-وابسته به تحریک اعیان چادرنشین که بخش عمدهای از منافع خود را از دست رفته میدیدند-کشته شد.
دکتر زرین کوب در این باره مینویسد:«در عهد استیلای مغول و تاتار،با وجود آن فتنهها و فجایع هولناک و شاید تا حدودی خود به سبب همان فجایع و فتنهها،ادب و خاصه شعر پارسی جلوهای دیگر یافت و گویندگان بزرگ چون سعدی،مولوی،عراقی،امیر خسرو،خواجو، سلمان،عبید،حافظ و نویسندگان نامآور مانند جوینی،وصاف،رشید الدین فضل الله و حمد اله مستوفی پدید آمدند و به کار شعر و ادب که یک چند در عهد مغولان فتوری بدان راه یافته بود، رونقی تمام بخشدیند."