چکیده:
امروزه داستان کوتاه بعد از شعر، مهمّّترین نوع ادبی است که به طور گسترده در میان مردم رواج پیدا کرده است. در بعضی از کشورها، مخصوصا در کشورهای پیشرفته داستان کوتاه، از همة انواع ادبی رواج زیادتری یافته است. داستان کوتاه به عنوان یک داستان فنّی، دارای عناصری مانند طرح و پیرنگ، شخصیّت، گفتار، بحران، زمان ومکان، زاویة دید و درون مایه میباشد، که همة این عناصر به صورت هماهنگ و سازمان یافته، پیرامون عنصر درون مایه و در خدمت آن در حال حرکت هستند. داستان کوتاه ایرانی با سیّدمحمّدعلی جمال زاده پا به عرصه گذاشت، هر چند جلوههای این دگرگونی و انقلاب در نثر را در آثار زینالعابدین مراغهای، میرزا عبدالرّحیم طالب اف و میرزا علیاکبر خان دهخدا هم میبینیم. «یکی بود ویکی نبود» در جریان نهضتی ادبینوشته شد که خاستگاه آن به طور کامل درسدة نوزدهم جای دارد.
« فارسی شکر است » اوّلین مجموعة « یکی بود و یکی نبود» است که با حکایات و داستانهای سنّتی ایران تفاوتهای بنیادی و اساسی دارد و عناصر داستانی وارد رگههای آن شده است. در خصوص ورود کامل و موفّق عناصر داستانی در آن انتقاداتی هم وارد است
خلاصه ماشینی:
(حقوقی، 1386: 18 ) داستان کوتاه به معنی امروزی آن، بوسیلة جمالزاده و با انتشار مجموعة داستان کوتاه «یکی بود و یکی نبود» به ادبیات فارسی قدم نهاد و باعث دگرگونی در نثر فارسی و ادبیات داستانی گردید؛ به عبارت دیگر جمالزاده توانست استبداد ادبی را بشکند و دموکراسی ادبی را پایه گذاری کند؛ همانطور که خود در دیباچة «یکی بود و یکی نبود» اشاره میکند، «جوهر استبداد سیاسی ایرانی که مشهور جهان است در ماده ادبیات نیز دیده میشود؛ به این معنی که شخص نویسنده، وقتی قلم در دست میگیرد، نظرش تنها متوجه گروه فضلا و ادباست و اصلا التفاتی به سایرین ندارد و خلاصه آنکه پیرامون «دموکراسی ادبی» نمیگردد.
داستان کوتاه که نوعی از داستان هنری است بایستی دارای عناصر داستانی از قبل، پیرنگ، گره افکنی، کشمکش، بحران، حقیقت مانندی، درونمایه، موضوع، زاویة دید و صحنه باشد که در ادامة بحث به تعریف مختصری از عناصر مذکور خواهیم پرداخت، ولی ویژگیهای عمده قصههای عامیانه عبارتنداز: 1- خرق عادت: در قصهها حیوانات و اشیاء با انسان حرف میزنند و انسان نیز با آنها صحبت میکند.
( میر صادقی، 1376: 298-293) پیرنگ و طرح داستان « فارسی شکر است » همانند اکثر داستانهای جمالزاده ساده بوده و ازپیچیدگیهای زیادی برخوردار نیست و روابط علی و معلولی حوادث در بعضی قسمتهای داستان سست بوده، یا اصلا وجود ندارد مثلا راوی در «فارسی شکر است» علت دستگیری خود را آشفتگی اجتماعی و سیاسی بندر انزلی بیان میکند و نقل میکند: گفتم « ماشاءالله عجب سوالی میفرمایید، پس میخواهید کجایی باشم؛ البته که ایرانی هستم، هفت جدم ایرانی بودهاند؛ در تمام محلة سنگلج مثل گاو پیشانی سفید احدی پیدا نمی شود که پیر غلامتان را نشناسد» «ولی خیر، خان ارباب این حرف ها سرش نمیشد ...