چکیده:
عشق یگانه مفهوم شایعی است که عوام و خواصّ هر یک به فراخور درک خویش با آن درگیرند. در جایگاهی که مضمون اصلی و محوری سخن در ادبیّات فارسی بر مدار عشق میگردد و هر دری از ابواب ادب این مرز و بوم که گشاده گردد، به گلستان عشق ختم میشود؛ ناگزیر پرداختن به این موضوع نه تنها برای نگارندگان آن ملالآور نبوده که قند مکرّر است. ما درین مجال برآنیم تا به بررسی تطبیقی عشق از منظر چند تن از شعرای بنام ادب پارسی؛ یعنی سنایی، حافظ و وحشی بافقی بپردازیم
خلاصه ماشینی:
در قرآن به جای عشق از واژههایی چون حب 2 ود 3 و تبتل4 استفاده شده و در برخی آیهها نیز به مفهوم عشق و محبت در بین زوجین اشاره میشود که به نوعی همان تأیید عشق مجازی، منتها در نوع مشروع خود است.
عرفا معتقد به رابطة عاشقانة خدا و بندهاند و دلیل خود را آیة 129 از سورة حجر «نفخت فیه من روحی» و حدیث «خلق الله آدم علی صوره» میدانستند و میگفتند اگر خدا و بشر با هم سنخیتی ندارند، چگونه خداوند فرموده از روح خویش در کالبد او، یعنی بشر دمیدم؟ و یا در حدیثی چگونه گفته شده که خداوند آدم را بهصورت خود خلق کرد؟(ستاری، 1374: 144) «ماحصل عقیدة عارف در موضوع محبت و عشق این است که عشق غریزة الهی و الهام آسمانی است که به مدد آن انسان میتواند خود را بشناسد و به سرنوشت خود واقف شود.
( مرتضوی، 1388: 406) عشق شاهیست پا به تخت ازل جز بدو مرد را ولایت نیست (سنایی، 1385: 827)در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش بههمهعالمزد (حافظ، 1379: 206) در غزل وحشی بافقی عشق و ازل رابطة محسوسی با هم ندارند و تنها در مثنوی فرهاد و شیرین به این رابطه، پرداخته شده است.