چکیده:
موسیقی از بایسته های طبیعی شعر و لازمة جوهرة آن است که شاعر برای انتقال مفاهیم مکنون و مکتوم در ذهن و ضمیر خود به مخاطب، ناگزیر است عناصر دستوری و واحدهای زنجیرهای کلامش را در لباس پرندین وحدتها و تشابهات و تضادّهای واجی کلمات و درپوششی از گل واژه های پرنیانی توازنها نقش بسته با تلفیق تار و پودهای تناسبات و تالیف درهم تنیدة تناظرات ساختار شعر خود را به خوشنوایی و دلپذیری برساند. نقش ضرباهنگ و موسیقی به حدّی است که بدون درک این طراوت و دلفریبی حاصل از توازنها و ترنگ و ترانگی نهفته در واژگان و ترکیبات آن درک لذّت و زیباییهای هنری شعر و انسجام و انتظام زبانی شاعر ناممکن مینماید؛ از این رهگذر جهت بررسیدن به این امر بر آن شدیم که نقش موسیقی حاصل از تکرار همگونی کامل واژگانی در کلام همام تبریزی را واکاوی کرده، میزان موفقیّت او را در تولید نوا و آهنگ برونةسخن از طریق موسیقی درونی و همگونی و همخوانی آن با محتوای کلام بسنجیم.
خلاصه ماشینی:
نقش ضرباهنگ و موسیقی به حدی است که بدون درک این طراوت و دلفریبی حاصل از توازنها و ترنگ و ترانگی نهفته در واژگان و ترکیبات آن درک لذت و زیباییهای هنری شعر و انسجام و انتظام زبانی شاعر ناممکن مینماید؛ از این رهگذر جهت بررسیدن به این امر بر آن شدیم که نقش موسیقی حاصل از تکرار همگونی کامل واژگانی در کلام همام تبریزی را واکاوی کرده، میزان موفقیت او را در تولید نوا و آهنگ برونةسخن از طریق موسیقی درونی و همگونی و همخوانی آن با محتوای کلام بسنجیم.
همام تبریزی این بایستگی را در اکثر موارد، خود آگاهانه در خدمت داشته و برجستگیهای زبانی غافل گیرانه را در دیوان خود رقم زده است؛ زیرا شاعر از طریق موسیقی و با استمداد از قاعده افزاییها و برجسته سازیهای هنری و ادبی به نوعی غافل گیری مخاطب دست زده و اورا به مقام حیرت و در حالت انگشت به دهن، نگه می دارد تا با التذاذ روح و روان خود از کشف بعد از بهت پای شادی کوفته و دست راحتی بهم زند؛ یعنی با افزودن قواعدی به قواعد حاکم بر زبان خودکار و روزمره، که شامل مواردی چون وزن، قافیه، ردیف، جناس، سجع، ترصیع، موازنه، واج آرایی و دیگر آرایههای لفظی است به برجستگی زبانی میرسد.