چکیده:
قطران تبریزی نخستین شاعر پارسیگوی آذربایجان است. وی در قرن پنجم میزیسته و
فارسی را از طریق مطالعۀ دیوانهای شاعران خراسانی آموخته و در سخنسرایی به شیوۀ
عنصری و فرخی و منوچهری نظر داشته و رنگ محیط جغرافیایی آذربایجان در شعر وی ضعیف
است.
قطران زبانی ساده و روشن دارد. واژههای کهنه را کم و بیش در شعرش به کار برده اما
نه به فراوانی شاعران خراسانی. از نظر تعبیر و توصیف و تشبیه ابداعاتی دارد اما
گرایش به تکلفات ادبی – مانند انتخاب قافیههای دشوار و اصرار در استعمال بعضی
صنایع بدیعی مانند ترصیع و جناس- در شعرش دیده میشود. قطران برعکس نظامی و
خاقانی،شاعر ترکیبساز نیست. نشانههایی از نا آشنایی وی با ساختار نحوی زبان فارسی
خراسانی در شعرش میتوانیافت. تشبیه و استعاره بر شعرش غالب است. از تشبیهات محسوس
فراوان استفاده کردهاست. بعضی از تشبیهات و استعارات او از زیبایی و تناسب کافی
بهره ندارد.
وی شاعری است قصیدهسرا که در تحول قصیدهسرایی فارسی بیتأثیر نبوده و گاهگاه
برخلاف معمول شاعران، تغزل را در وسط یا پایان قصیده آوردهاست.
قطران شاعری است ثناگستر، اما مانند بعضی از شاعران درباری، دون همت نیست. قطعۀ
تقاضا و تهدید در دیوانش دیده نمیشود. از نظر فکری، دیدی بیرونی و در ضمن سطحی
دارد. وی نتوانسته است بر مفاهیم عام دست بیابد به همین سبب تعداد اندکی از اشعار
وی در فارسی ضربالمثل شدهاست.
خلاصه ماشینی:
"مثال را به مواردی چند اشاره میکنیم: قصیدۀ او به مطلع: ز روزنـــــامۀ شـاهان چـنین دهـند خــــبر چنین کنند بزرگان چیرهدست هنر [1ص 150] در اقتفای قصیدۀ فرخی است به مطلع: فسانه گشت و کهنه شد حدیث اسکندر ســخن نو آر کــه نو را حلاوتی است دگر [4] وی در مطلع قصیدۀ مذکور متأثر است از مطلع قصیدۀ معروف عنصری در مدح محمود غزنوی: چـــنین نـــماید شمشیر خسروان آثار چنین کنند بزرگان چو کرد باید کار [5] همچنین قصیدۀ وی به مطلع: چون روز برکشید سر از قیر گون حریر بر کوهسار زر بگسترد چون زریــر [6] در وزن و قافیه مشترک است با قصیدۀ منوچهری به مطلع: نـــوروز فـــرخ آمــد و نغز آمد و هـــژیر با طالع مــبارک و با کـــوکب مــنیر [7] و قصاید دیگر او با مطلعهای: عشق دارد هـر کسی را مستمند و خـوار و زار خوار باد آن کس که دارد عشق و کار عشق خوار [6 ص 158] * گـــرد کــافور است گــویی بیخته بر کــــوهسار تیغ پـــولاد است گـــویی ریخـته بر جویبـار [6ص 160] * گـلستان شد چون بهار از فر ابر نوبهار بوستان آراسته چون لعبتان اندر بهار [6 ص 162] به اقتفای قصیدهای است از منوچهری با مطلع: ابــــر آذاری بـــرآمد از کـران کـوهسار بــاد فــروردین بجنبید از میان مرغزار [7 ص 27] بخصوص که قطران در سومین قصیده از قصاید مذکور- یعنی قصیدۀ صفحۀ 162 – به شیوۀ منوچهری در قصیدۀ یادشده، در هر بیت دو چیز را نام برده و در بیت بعد به ترتیب آنها را توصیف کردهاست – یعنی صنعت جمع و تقسیم را التزام نمودهاست.
_______________________________ 3- معشوق او در بعضی از تغزلها، پسری سادهروی است مانند قصیدههای ص 107 و 131 دیوان 4- قصیدهای با مطلع: ای جان من خریده به دیدار خـــویشتن کرده مرا به مهر خریدار خویشتن و به مطلع (ص 350): ای روی تو از چشمۀ خورشید سما به در روی زمین یار نیابی تو ز ما به قطران گاهگاه قافیههای دشوار انتخابکرده و خود را به تکلف انداخته و این شیوۀ متداول گروهی از شاعران قرن پنجم بودهاست."