چکیده:
نگارگری ایرانی در تاریخ پرتلاطم خود از سنت های تصویری گوناگونی تأثیر پذیرفته است . از اواسط دورة صـفویه با افزایش ارتباطات با ممالک غربی، سنت تصویری رنسانس نیز از راه های گوناگونی بـه ایـران وارد شـد. تغییـرات اساسی در جایگاه و شکل نگارگری ایرانی در این دوران نشان میدهد تماس با نقاشـی رنسـانس بـرای نگـارگری ایرانی مواجهه ای ساختاری بوده است . ریشه ای ترین بخش این مواجهه در برخورد دو درک ناهمساز از مفهوم «فضا» مشاهده میشود. پرسش اصلی این مقاله «چرایی» این مواجهه در سطح فضای تصویری است . رهیافت این مقالـه در پاسخ به این پرسش رهیافتی فلسفی است ؛ از این رو، کوشیده شده است با بررسـی بنیادهـای متـافیزیکی کـه طـرح مفهوم فضا را ممکن می سازد، این مواجهه به شکلی مفهومی تبیین شود. به این منظـور، از یـک سـو، بـا اسـتفاده از مفهوم «امر ریاضیاتی» در فلسفۀ هیدگر نشان داده شده است که چگونه فرازش متافیزیـک مـدرن بـه ظهـور فضـایی «کمی» در نقاشی رنسانس منجر شد و، از سوی دیگر، با تحلیل فضای تصویری نگـارگری ایرانـی نشـان داده شـده است که چگونه در مقابل فضای مطلق و انتزاعی نقاشی رنسانس فضای«کیفـی» نگـارگری ایرانـی از طریـق اجتمـاع عناصر محتوای خود شکل میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"تمرکز این مقاله بر نشان دادن ارتبـاط ظهـور فضـای نویسندگان کتاب سیر تـاریخ نقاشـی ایرانـی نیـز در کمی در نقاشی رنسانس بـا صـورت بنـدی متافیزیـک تحلیل نگارگری ایرانی در زمان حکومت شا ه عبـاس ، مدرن در ایـن دوران اسـت و، در سـایه فهـم چنـین انحطاط را در غالب هنرهای ایران گزارش مـی دهنـد ارتباطی ، این فضا را با فضای کیفی نگـارگری ایرانـی مقایسه میکند.
معنایی که هیـدگر بنابراین ، تنها در وجهی سلبی مـی توانـد نشـان دهنـدة از مفهوم امر ریاضـیاتی درنظـر دارد، بسـیار گسـترده خطــوط کلــی بنیــان متــافیزیکی برســازندة فضــای است و علم ریاضیات در کنار سایر شـاخه هـای علـم نگارگری ایرانی باشد و تنها از این منظر خاص اسـت جدید، مانند شیمی و فیزیـک و غیـره تنهـا در حکـم که سعی میکنـد پرتـوی بـر «چرایـی» ایـن مواجهـه صورت بندی جزئی از طرح (Project) آن محسـوب بیفکند.
آن کوتاه نمایی و سایه زنی در پـی رسـاندن مفهـوم عمـق چیزی که پـیش از ایـن ترکیـب بنـدی انگاشـته باشد بلکه نگاهی است که به شیوه ای منسجم بر تمام می شد، در این زمان فاقد هرگونه فرمی خاص ، ابژه های تصویر اعمال میشـود و آن هـا را در کلیتـی به صورت گونـه ای سـرهم بنـدی بـه نظـر آمـد تازه نشان می دهد.
داریوش شایگان نیز در کتاب بت های ذهنی و خاطرة ازلی (١٣٨٨) با تأکید بر این مطلب کـه در نگـارگری ایرانی بعضا چنـد رویـداد، در زمـان هـا و فضـاهـای گوناگون و بدون پیوند منطقی در کنار هم نشـان داده درمجموع ، میتوان کاربست فن پرسـپکتیو خطـی در شده اند، به اهمیت «فضاهای رویهـم نهـاده » در ایـن نقاشی رنسانس را نشانی از ظهور روح امر ریاضـیاتی سنت تصویری اشاره مـیکنـد (شـایگان ، ١٣٨٨: ٨٣)."