چکیده:
<p>چکیده: این مقاله در پی پاسخگویی به پرسش از چگونگی اسناد قانون اخلاق به قانون طبیعت نزد کانت، پس از بیان تاریخچۀ مسئله، نشان می دهد که بسیاری از فلاسفۀ پیش و پس از کانت تخلف قانون اخلاق از قانون طبیعت را جایز ندانسته اند. سپس نشان داده می شود که کانت نیز در پی چنین رویکردی خواستار اسناد قانون اخلاق به قانون طبیعت است. کانت برای انجام این کار ابتدا به نحوۀ شکل گیری مفهوم طبیعت در خرد ناب پرداخته و ترتیب دست یابی به آن را از پدیدارهای محسوس تا ایده های خرد محض پی می گیرد. در ادامه نیز نحوۀ شکل گیری پدیدار اخلاقی را از صورت معقول اختیار تا ساخت یک جهان اخلاقی بررسی می کند. نزد وی این هر دو مسیر مستقل از هم، از قواعد وحدت بخش ایده های خرد و قواعد حاکم بر قوالب فاهمه بهره مند بوده و به این ترتیب در عالم واقع نمی توانند از نظم و وحدت موجود در عالم و قوانین حاکم بر آن تبعیت نکنند.</p> در پی پاسخگویی به پرسش از چگونگی اسناد قانون اخلاق به قانون طبیعت نزد کانت ، این مقاله پس از بیان پیشـینه مسأله نشان می دهد که بسیاری از فلاسفۀ پیش و پـس از کانـت تخلـف قـانون اخـلاق از قـانون طبیعـت را جـایز ندانسته اند. سپس نشان داده می شود که کانت نیز در پی چنین رویکردی خواستار اسـناد قـانون اخـلاق بـه قـانون طبیعت است . کانت برای انجام این کار ابتدا به نحوة شکل گیری مفهـوم طبیعـت در خـرد نـاب پرداختـه و ترتیـب دست یابی به آن را از پدیدارهای محسوس تا ایده های خرد محض پی می گیرد. در ادامه نیـز نحـوة شـکل گیـری پدیدار اخلاقی را از صورت معقول اختیار تا ساخت یک جهان اخلاقی بررسی می کند. نزد وی ایـن هـر دو مسـیر مستقل از هم ، از قواعد وحدت بخش ایده های خرد و قواعد حاکم بر قوالب فاهمه بهره مند بوده و به ایـن ترتیـب در عالم واقع نمی توانند از نظم و وحدت موجود در عالم و قوانین حاکم بر آن تبعیت نکنند.
خلاصه ماشینی:
"اما این شرط به این صورت ادعای مقاله این است که مسیر اخلاق کانت در قالب حاصل می گردد که نزد وی مسیر کسب شناخت از این صورت امر اخلاقی بروز یافته و تنها به این شرط پدیدارهای طبیعی دقیقا عکس مسیر ایجاد پدیدارهای است که می توان قانون اخلاقی که در ذهن فرد رفتاری قلمداد شود، یعنی اگر ما برای شناخت انسانی وضع یافته را به مثابه قانونی کلی که برای پدیدارهای طبیعی لازم است تا ساختارهای زمانی، همۀ انسانها الزام آور است در نظر گرفت (کانت ، مکانی و علی ذهن خودمان و نیز قالبهای فاهمه و ١٣٦٩: ٦٠).
از ٣- اسناد قانون اخلاق به قانون طبیعت نزد کانت بنابراین ، در کارکرد اول ، «مفاهیم عقل به تمامیت ، کانت در دورة آثار نقدی خود ابتدا با تدوین سنجش یعنی به وحدتی که جامع همۀ تجربه های ممکن خرد ناب ، به تبیین مراتب شناختی انسان در سلسله باشد مربوط است ».
(٨٠٨ A) بر این اساس ، باید بین معلولهای بنابراین ، عقل دو کارکرد خاص دارد که یکی در عقل محض و قوانین طبیعت نوعی از تطابق وجود صورت نظری آن از حس آغاز شده و در فاهمه و داشته باشد (٥٣٧ A) وگرنه قوانین اخلاقی از قابلیت سپس عقل ، شناخت را موجب شده و به ادراکات اجرا در عالم واقع که عالم طبیعت است ، برخوردار انسان وحدت و کلیت می بخشد.
در نتیجه ، قانون اخلاق نمی تواند از قوانین "خدا" در عقل محض نظری تبعیت نکند زیرا، در طبیعت تبعیت نکند٢٧: «اراده به مثابه قوة میل ، علتی غیر این صورت ، خداوند به پدیدارهای طبیعی نوعی [است ] که بر طبق مفاهیم عمل می کند» (کانت ، از وحدت را بخشیده و به پدیدارهای اخلاقی نوعی ١٣٩٠ب : ٦٢)."