خلاصه ماشینی:
"(رجوع شود به کتاب حقوق بین الملل اسلامی تألیف جلال الدین فارسی) 24-قرآن مثل این است که اختلاف عقیده و جنگ عقاید را لازم و ضروری میداند (و لو شاء ربک لجعل الناس امة واحدة) (17) 25-اسلام و تذکر: فذکر انما انت مذکر لستعلیهم بمصیطر (18) 26-اسلام و دعوت: أودع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة (19) 27-اسلام جنگ به خاطر استعلا را محکوم میکند: تلک الدار الاخرة نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا (20) 28-چرا خدا تکوینا مردم را مؤمن نمیکند؟ (و لو شاء ربک لا من من فی الارض کلهم جمیعا افانت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین) (21)آیا به این جهت است که ایمان قابل نیست،یا از آن جهت که فضیلتهای اخلاقی در صورت اجبار فضیلت نیستند.
مثلا چون بیماری خطرناک دیفتری شناخته شده و راه علاجش هم دانسته شده است،هر پزشکی موظف است که از این راه شناخته شده برود اگر پزشکی مدعی شود که من فرضیه خاصی دارم و از فرضیهء شخصی خودم پیروی میکنم قابل تعقیب است،او فقط حق دارد فرضیه خود را به شورای عالی پزشکی ارجاع کند،نه اینکه ملاک عمل قرار دهد،اما مادامی که شاهراه کشف نشده و هر کسی مدعی شنیدن بانگ جرسی است و کوره راهی را پیشنهاد میکند و فرضیهای میسازد و مدعی است که راه من صدی پنجاه یا شصت مفید است و دیگری هم متد و راه و فرضیه دیگری دارد و مدعی است که راه من به همین نسبت مفید است،مثل اینکه سرطان شناخته نشده ولی افرادی مدعی یک کوره راهها و فرضیهها هستند،در این صورت فرضیه و عقیده و ظن هر کس برای خودش معتبر است و هیچ کس نمیتواند عقیده خود را به دیگری تحمیل کند،همچنان که مجتهدین در مسایل ظنی اجتهادی و مقلدین در اختیار و انتخاب مرجع حریت و آزادی دارند،زیرا بشر راه ظنی میپیماید و عقاید ظنی خود را نمیتوان اثبات و تحمیل کرد."