چکیده:
هدف کلی پژوهش حاضر، بررسی تأثیر یادگیری مشارکتی بر پیشرفت انشای دانشآموزان و مقایسه آن با روش سنتی بود. جامعه پژوهش، کلیه دانشآموزان شاغل به تحصیل پایه دوم راهنمایی تحصیلی شهرستان ساوه در سال تحصیلی 1391-1390 بود که از آن میان 140 نفر بهعنوان نمونه پژوهشی (هفتاد دختر و هفتاد پسر) انتخابشدند. روش نمونهگیری در این تحقیق از نوع تصادفی خوشهای بوده سپس با بهکارگیری روش شبهآزمایشی و با استفاده از طرح تحقیق پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل، اطلاعات لازم جمعآوری گردید. روایی آزمونها توسط متخصصان مورد تأیید قرارگرفت و پایایی آن نیز تأییدشد. بهمنظور تجزیهوتحلیل اطلاعات بهدستآمده، از آمار توصیفی و استنباطی استفادهشد. نتایج بهدستآمده نشاندادند که روش یادگیری مشارکتی نسبتبه روش سنتی منجر به کاهش خطا (پیشرفت) در انشای دانشآموزان شدهاست. پیشرفت انشای دانشآموزان دختر و پسر در روش یادگیری مشارکتی، یکسان بودهاست.
The purpose of this study was to survey the impact of collaborative learning on development of students’ composition and writing skills and its comparison with classic method. Statistical population was students in 7th grade in Saveh in 2011-2012 academic year from whom 140 students (70 males and 70 females) were selected as the sample by cluster sampling. The required data were provided through experiment-like method using pretest and posttest with control group. Validity and reliability were respectively approved by experts’ idea and Cronbach’s alpha. Descriptive and deductive statistics were applied for data analysis. Results showed that collaborative method reduced errors (caused development) in students’ composition skills rather than classic one. The rates of male and female students’ composition and writing skill development were the same in collaborative method.
خلاصه ماشینی:
"دو عامل تأثیرگذار در تمام روش های مشـارکتی دانش آموزان بر حفظ مطالب نگارشی ، بدون کـارورزی ، عبارت اند از: ساختار مشوق مشارکتی ١ و ساختار وظیفه تمرین و پژوهش ، یکنواختی تدریس به شـیوه سـنتی و مشارکتی ٢؛ منظور از ساختار مشوق مشارکتی ، این است فعال نبودن دانش آموزان ، تکیه دانش آمـوزان بـه معلـم و که دانش آموزانی که به صورت مشارکتی فعالیت می کننـد کتاب درسی به عنوان تنهـا منبـع یـادگیری [٩] ، نبـودن در دریافت پاداش به هم وابسته اند؛ یعنی همـه آنهـا در کتاب یا منبعی مشخص برای تـدریس انشـا (راهنمـای موفقیت های کسب شده ، شریک هستند؛ سـاختار وظیفـه معلم )، انتخاب موضوع ها ازطرف معلم بدون توجـه بـه مشارکتی ، موقعیت هایی هسـتند کـه بـه دانـش آمـوزان علاقه و توانایی دانش آموزان ، نبودن شاخص های معـین اجازه می دهند با هم روی بعضی از وظـایف کارکننـد و برای ارزشیابی درس انشا و سلیقه ای بودن ارزشـیابی آن ، کوشش هـای خـود را بـه منظـور دسـتیابی بـه اهـداف دانش ضعیف معلمان درخصـوص روش هـای تـدریس آموزشی ، هماهنـگ و همسـان سـازند؛ بنـابراین ، روش فعال یا خلاق در درس انشا، فـراهم نکـردن نشـریات و مشــارکتی ، روشــی اســت کــه در آن ، دانــش آمــوزان کتاب های مناسب کودکان در خانواده ها برای غنی کردن به منظورتسلط بر محتـوا و مـواد آموزشـی بـه صـورت تجربیات آنها [١٠] ، ضعف دانش آموزان در تبدیل افکار گروهی کارمی کنند."