چکیده:
پرسش از چیستی، موضوع فلسفه متعلق به حوزه علمشناسی است. ارسطو راهی به سوی وحدت و
تمایز علوم گشوده و ضابطهای منطقی را به عنوان یک توصیه روشی فراروی دانشمندان
قرار میدهد: در مسائل هر علم باید از عوارض ذاتیه موضوع آن علم سخن گفت.
ابنسینا در ادامه کار فارابی قاعده فوق و متفرعات آن را به تفصیل نظام میدهد و در
مقام عمل نیز هنگام ورود به همه رشتههای علمی به ضوابط منطقی پایبندی نشان داده و
موضوع فلسفه را هم مطابق با این ضوابط تعیین مینماید.
ابنرشد عمدتا نقشی جز شارح و مفسر ارسطو ایفا نمیکند و قواعد منطقی ارسطو را
پیرامون علمشناسی همان گونه که وی ارایه نموده است، تشریح مینماید. تفاوت اساسی
ابنرشد با ابنسینا آن است که در مقام عمل در ورود به رشتههای گوناگون علمی از
جمله فلسفه توجهی به قواعد علمشناسی ندارد و با نظر مستقیم به مسائل وارد بحث
میشود.
تطبیق قواعد منطقی دانششناسی بر همه آنچه به عنوان مسائل فلسفی مطرح است چالشخیز
میباشد. ابنسینا برای پر کردن شکافی که میان مقام تعریف و مقام تحقق علوم به طور
کلی و فلسفه به نحو خاص وجود دارد، تلاشهایی انجام داده است.
خلاصه ماشینی:
"باید دقت کرد هر چند ارسطو مصداق واقعی موجود را جوهر میداند ولی آنچه به عنوان موضوع فلسفه معرفی میکند، یعنی مفهومی که مسائل فلسفی عوارض ذاتیه آن هستند، موجود مطلق است.
نهایتا تعریف فلسفه بر اساس موضوع و عوارض ذاتیه را فقط در یک موضع یافتیم و آن، مربوط به موجود مطلق است نه جوهر یا مبادی یا مفارقات یا اصول بدیهی یا چیز دیگر «دانشی که به موجود چونان موجود و متعلقات یا لواحق آن به خودی خود (اعراض ذاتیه) نگرش دارد» (همو، آ1003).
پژوهش ارسطو پیرامون مرزبندی علوم و مسائل آنها معطوف به چنین پرسشهایی است: «آیا پژوهش علتهامتعلق به یک دانش یا بیشتر از یک دانش است؟ آیا این دانش باید فقط مبادی جوهر را بررسی کند یا همچنین اصلهایی که همه مردم در برهانهای خود به کار می برند؟ مثلا آیا ایجاب و سلب یک چیز در عین حال ممکن است؟ آیا یک دانش است که به همه جوهرها میپردازد… و اگر بیش از یکیاند آیا همه هم جنساند یا برخی از آنها را باید انواع حکمت نامید و برخی دیگر را چیز دیگر؟...
اما اشکال کلی که در صدق قاعده عوارض ذاتیه بر مسائل فلسفی قابل طرح است اینکه آیا امور عامه علت، معلول، قوه، فعل، وحدت و کثرت با اموری روشنتر از خود تعریف میشوند یا اساسا بینیاز از تعریف بلکه غیرقابل تعریفاند؟ اگر قابل تعریف نباشند «مایؤخذ فی حده الموضوع» درباره آنها منتفی است و نیز میتوان پرسید آیا محمول قضایای زیر بیواسطه است؟ واجب تعالی مرید است."