خلاصه ماشینی:
"از چه زمانی و تحت چه شرایط اجتماعی بحث از روش مهم میشود؟ بحث از روش در معنای متافیزیکی آن را باید در دورترین زمانها جست؛ منظورم فراتر از یونان باستان است؛ درست است بنا به مستندات تاریخی یا فلسفی عموما بحث در باب روش یا مثلا نظریه را همواره به متفکران یونان باستان ارجاع میدهیم، اما بهواقع تاریخ تفکر بشری بیش از تاریخ یونان باستان است.
برای مثال، داستایوفسکی الهامبخش مکاتبی چون اگزیستانسیالیسم است که تفسیر ویژهای از روش را توسعه داده که از بین دیگر نظامهای فلسفی غرب بیشتر از همه به انسان نزدیکتر است؛ البته در این خصوص پدیدارشناسی نیز در مرتبهی دوم قرار دارد.
اما برای مثال نقش پوپر در واژگونسازی روششناسی اثباتی، سهم ویتگنشتاین در نقد زبانشناختی به معرفت بهطور عام، نگاه پدیدارشناختی هوسرل به جهان، آناتومی ذهن و آگاهی فروید، تبارشناسی معرفت و اخلاق نیچه، رویکرد فراانتقادی و تاریخی مارکس، روش چونان بودن ـ در ـ جهان هایدگر، تبارشناسی و باستانشناسی دانش فوکو و نیز ضدبنیادگرایی و ضدبازنماییگرایی رورتی هر یک حامل اشارتهای فلسفی پیچیده هستند.
رگههایی از آن را میتوان در برخی متفکران جست، اما فکر نمیکنم چندان تمایلی برای توسعهی آن وجود داشته باشد؛ چون شدیدا هزینهبردار است؛ منظورم آن است که دشواریهای زیادی دارد که انسانها بهندرت قادر به تحمل آن هستند.
این کتاب ضمن نگاهی مجدد به مباحث کلی فلسفهی علومانسانی، بر آرای ویتگنشتاین، گیدنز، فوکو، رورتی، آگامبن، بادیو، ژیژک و برخی دیگر در حوزهی معرفت و روش متمرکز میشود و فکر میکنم هنوز زمان زیادی لازم است به اتمام برسد."