چکیده:
واقعیت و حقیقت تجربههای عرفانی مولانا مدت زمان زیادی است که مورد توجه
صاحبنظران قرار گرفته است. اینکه آیا وی واجد چنین تجربیاتی بوده یا نه و اگر بوده
این تجربهها چه کیفیتی داشتهاند و چه مواردی را شامل میشده، مورد سوالات بسیاری
قرار گرفته است. با توجه به دیدگاههای مختلف راجع به تجربه عرفانی و تجارب عرفانی
مولانا تحقیقات متعددی در این زمینه صورت گرفته است و باب بحث همچنان باز است.
مقاله حاضر در استمرار این واکاویها خواهان بررسی موضوع براساس مثنوی است. مقاله
حاضر ضمن تعریف تجربه عرفانی به زمینهها، علل، نتایج و موارد تجارب عرفانی مولانا
پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
"دیدن تجربههای درونی این حالتها را به بار میآورد، اما دیدار با خدا آدمی را واله و شیدا میکند: بوی آن دلبر چـو پران میشـود آن زبانها جمله حیران میشود (مثنوی، دفتر 3: 3843) در مواردی مولوی با عنوان «نور نور نور نور» و یا «آفتاب آفتاب آفتاب» از حالتهای عرفانی خود یاد میکند و در مواردی هم از اسامی و عناوین و تعبیرات دیگری استفاده میکند.
برای مثال این تعبیرات را در این ابیات به کار برده، میگوید: این قدرخود درس شاگردان ماست تا کجا آنجا که جـا را راه نیسـت کر و فر ملحمه مـا تا کجاسـت جــز سنــا بــرق مــهالله نیســت (همان، دفتر 6: 2144،2145) بوی آن دلبر چـو پران میشـود از همــه اوهـام و تصویــرات دور آن زبانها جمله حیران میشود نـور نـور نـور نـور نـور نــور (مثنوی، دفتر 6: 2146) آفتــــــاب آفتـــــــاب آفتــــــاب اینچه میگویم مگرهستم به خواب (همان، دفتر 3: 2813) مولوی از چنین دیداری شگفتزده شده و از خود میپرسد که آیا به هنگام حصول این تجربه خواب بودم یا بیدار؟ یعنی مسئله برایش به قدری روشن بوده است که نمیتوانست آن را از امور عینی و حالات بیداری تشخیص دهد و وقتی عینیت آن را میپذیرد، متوجه میشود که این خواب نیست، بلکه عین بیداری است و او چون از خواب برخاسته است، خدا را دیده است و این نهاییترین تجربه عرفانی انفسی شخص عارف است.
اما در حقیقت جان پیامبر(ص) که شمع وجود جبرئیل است هرگز در برابر آن حادثه وضعیت غیر عادی پیدا نمیکرد، بلکه چون او از تجارب دینی و عرفانی عمیقی برخوردار شده بود، باعث هیبتانگیزی جبرئیل و دیگران میشود چرا که دیدن این تجربهها خود به خودآدمی را به حیرت وامیدارد."