چکیده:
جستجوی اندیشه سیاسی در تفکر رضا داوری اردکانی، دغدغه این نوشتار است. بر این اساس
مقاله میکوشد در یک پس زمینه تاریخی یعنی از طریق بازنمایی بستر و شرایط تاریخی در
قالبی نظری، به قوام یافتن اندیشه فلسفی داوری در دو بخش مربوط سیاست بپردازد. دو
محور اساسی در کلیت جریان اندیشه سیاسی داوری بچشم میخورد؛ یکی تأمل و کند کاو در
دستگاه فلسفه سیاسی فارابی مؤسس فلسفه اسلامی و دوم بازخوانی و نقد داوری از مبانی
تجدد است. نتیجه آنکه اندیشه سیاسی داوری به ضرورت فلسفی است و در حوزه سیاست متأثر
از زمانهای است که افکار و آرای او در آن شکل یافته است و به همین دلیل در
بخشهایی متضمن نظریه سیاسی است.
خلاصه ماشینی:
"البته گاه به عرض و در حاشیه، گریزی به این چیزها میزند که هر چند بسیار مفید و مؤثر است اما صرفا در جهت هدف و افق کلی اندیشه وی است؛ برای مثال به مسئله کارآمدی و قانون در نظام سیاسی و نهادهای حکومت (از مباحث مهم علم سیاست)، اشاره میکند به نیروها و مناسبات اجتماعی و تعاملات دولت ـ جامعه (که در محدوده جامعهشناسی سیاسی است) توجه دارد و گاه نیز در پوشش نگرش انتقادی به الگوی سیاسی و نظام مستقر، نشانههایی از نظریهپردازی سیاسی را بروز میدهد.
پس از ارائه چرایی و چگونگی یک برخورد فلسفی بیرمق و بیفرجام با فلسفه اروپایی در مواجهه فکری ملاعلی و بدیعالملک، اولین مواجهه در بستر سیاست روی میدهد و او برخورد دولتمردانی چون مستشار الدوله، میرزا ملکم خان، سید حسن تقیزاده و سیاسیون اصلاحطلب ایرانی مثل سید جمال الدین اسدآبادی و شیخ احمد روحی، (یعنی منادیان اتحاد اسلام) با غرب را تبیین میکند: «نظر من به راهگشایان تفکر و علم و تمدن غربی در ایران است که همگی اغراض سیاسی داشتند و آزادی و عدالت اجتماعی میخواستند ...
این رهیافت که اکنون در اقتصاد و علم سیاست رایج است، عمدتا از درون تاریخ و تحلیل نهادهای سیاسی به دست آمده و چندان محصول مدرنیته نیست، هر چند عناصری از عقلانیت ـ در معنای مدرن ـ و نحله رفتارگرایی (متأثر از شرایط مسلط گفتمانهای مذکور) در آن وجود دارد.
آنچه به دست آمد این بود که وی دارای اندیشهای سیاسی است که در آن متأثر از فارابی و نقد میراث فلسفی غرب قدیم و جدید، مقولات و عناصر سیاست را به طور کلی و نیز سیاست ایرانی را به صورت جزئی روایت فلسفی میکند."