چکیده:
بی شک یکی از عناصر غنی موجود در گنجینه فرهنگ و آیین های بشری، اسطوره است و اسطوره پردازی نیز از قدیمی ترین شیوه های داستان پردازی به شمار می رود. در فرانسه، به تبعیت از تراژدی نویسان سترگ باستان، استفاده از اسطوره های کهن، به خصوص در ادبیات و هنرهای نمایشی، از دیرباز مرسوم بوده است. اما رویکرد قرن بیستم به مقوله اسطوره، با توجه به شمار آثاری که در آن ها داستانی اسطوره ای مورد بازنگری و بازخوانی قرار گرفته، رویکردی خاص به نظر می رسد، چرا که ظهور چنین پدیده ای، آن هم در عصر مدرنیته و نوگرایی، نمی تواند اتفاقی تلقی شود و قطعا تامل برانگیز است. در این بحث موضوعاتی که به صورت اجمالی مدنظر قرار گرفته اند، عبارتند از بررسی علل بازگشت اسطوره به عرصه ادبیات نمایشی فرانسه در نیمه اول قرن بیست و همچنین شناسایی ویژگی های اسطوره نو، یعنی اسطوره ای که با نگاهی تازه باز آفرینی شده؛ مباحثی که پرداختن به آن ها بدون شناخت ضمنی زمینه های اجتماعی و تاریخی ممکن نیست. از این رو دیدگاه مقاله به طور اهم، دیدگاهی اجتماعی- تاریخی است.
خلاصه ماشینی:
"بررسی علل باز خوانی اسطوره در تئاتر قرن بیستم فرانسه
اولین دلیل بازگشت اسطوره به عرصهء ادبیات قرن بیستم این باشد که فضای اسطورهای،
اسطوره جانی تازه میگیرد و اسطورهای که به این ترتیب پا به عرصه وجود مینهد،قطعا
برای پرداختن به اسطوره بود ولی در قرن بیستم ضرورت آن بیش از پیش احساس شد،چرا
که تأثیرات آن،با توجه به خلق فضاهای دراماتیکی از یک سو و اجرای صحنهای از سویی دیگر،بسیار عمیقتر و سریعتر صورت میگیرد و این همان چیزی است که جامعهء آن زمان
این تأثیر گذاری از جنبههای دیگر نیز قابل بررسی است:خطوط اصلی و روند حوادث
اساطیری قرن بیست تنیده شده بطوری که فارغ از آنها باز خوانی اسطوره معنای ماهوی و دلیل
تنبیه و عقوبت خدایان شده،در واقع همین بار تراژیک اسطوره است.
و اژیست را نه به زمان حال یا آینده که به زمان گذشته روایت میکند(ژیرودو 1937،175-177)در حالی که این اتفاق هنوز به وقوع نپیوسته است.
بیستم مدنظر قرار گیرد،یکی هم این است که اسطوره به خاطر دیرینگی چندین صد سالهاش،
پس در مجموع دلایل باز خوانی اسطوره در تئاتر قرن بیستم،بر گرفته از سه خاستگاه کلی
به این ترتیب تئاتر اسطوره پرداز قرن بیست،تئاتری است جسور که خطر میکند و با
هنجار شکنی سعی در نو کردن دیدگاه و رسالت تئاتری دارد و مخاطب را نیز با این حس درونی مواجه میکند که زمانهاش،زمانهای نو گرا و خود وی در مسیر دگردیسی و تکامل
مسئلهء تأثیر تئاتر اسطوره پرداز قرن بیستم،بر آنچه پس ازآن پا به صحنه نمایش نهاد نیز
از اهمیت بسیاری برخوردار است،چراکه گواهی است بر پیشگامی و مدرنیت این نوع تئاتر."