چکیده:
در این مقاله کوشش میشود نحوه دینورزی توده مردم بیان شود و نشان داده شود که
آنچه آنان به نام دین انجام میدهند، تا چه اندازه با حقیقت آموزههای دینی در
ارتباط است و تا چه اندازه برآیند فکر خود آنان یا حوزههای غیردینی است...
ازاینرو تلاش بر این است که نحوه شناخت طیف عظیم پیروان دین از مفاهیم و مقولات
دین بررسی شود و به آثار زیانبار و آسیبهای ناشی از این نحوه تدین یا شیوه تلقی از
دین، اشاره شود. بر این اساس ناگزیر به بررسی اجمالی معنی دین در متون اصلی و دست
اول دین میپردازیم تا میزان فاصله و گریز این دسته از مومنان از آن اصول و مفاهیم
بهتر روشن شود. نکته شایان تذکر نیز این است که در اینجا منظور از دین، دین
اسلام،به معنایی است که پس از بعثت حضرت رسول اکرم (ص) به عنوان یک نظام و برنامه
مطرح شده است.
خلاصه ماشینی:
"دینورزی عوام و ارکان آن بیشتر مواقع با شنیدن واژه عوام، مردم عامی و حتی مدرسه رفته نیز فکر میکنند منظور از عوام، افرادی است که به مکتب نرفته و خط ننوشتهاند؛ البته این تصور تا حد زیادی درست است؛ اما تا آنجا که به بحث این مقاله مربوط میشود، منظور از عوام در این مجال، همه افراد، افکار، رویکردها و راهکارهایی است که از فهم کلیت، شمول و فراگیری دین (به معنای اصطلاحی آن) ناکام ماندهاند، اجتهادهای معقول، منطقی و معطوف به شمول و احاطه را نادیده میگیرند و به جای تلاش برای فهم مقاصد دین، میکوشند مفاهیم و الگوهای موردنظر خود را به اصول این دین تزریق کنند و بر آن تحمیل نمایند.
اما باید در نظر داشت که در راستای دو رکن قبلی و به مثابه پیامدی برای آنها، به دو موضوع بسیار دردناک و تامل برانگیز میرسیم که درحقیقت فهم و توضیح همه جانبه آنها کمی دشوار است؛ زیرا این پیامدها برخلاف دو رکن اصلی که نحوهای تلقی از دین به شمار میآمدند، در اصل نحوهای دینداری هستند و در بسیاری موارد در مقابل اصول و نصوص قطعی دین قرار میگیرند که در اینجا مایلم آنها را به عنوان ارکان دینورزی عوام نام ببرم که عبارتند از: رکن سوم: بدعتگذاری/ گزاری برای درک اهمیت و اعتبار این ارکان، البته از جنبه سلبی و خطرزایی، کافی است توجه کنیم که خشت اولی که بنا به دلیلی کج نهاده شده است، چگونه دیوار دین را تا ثریا کج میکند."