چکیده:
در آغاز قرن پنجم ق. م در بخش جغرافیایی کوچکی از سرزمین کهن یونان، شیوۀ زندگی متمدنی در قالب سازمان برجستۀ پولیس شکل گرفته بود. در این سرزمین باستانی و کرانه های ساحلی آن، اقوام گوناگونی سکونت داشتند؛ یکی از آنان قوم «آخایی» نامیده می شد. قبیله ای از این قوم در منطقۀ «هلاس» جای آنها را گرفت و از این مقطع به بعد، یونانیان خود را تحت عنوان «هلنی» نامیدند. هلنی های اصیل با پشت سر گذاردن دنیای کهن و «عصر ظلمت»، از قرن پنجم ق.م، تمدن درخشانی بنیاد نهادند. یکی از عناصر برجستۀ فرهنگ هلنی، سازماندهی منظم و مدونی بود که شالودۀ تعلیم و تربیت یونانی گردید. پس از فتوحات اسکندر آمیزه ای از فرهنگ و دانش ملل مغلوب در پیوند با تمدن هلنی، تمدن نوینی را شکل داد، که به آن صفت هلنیمآبی در برابر هلنی محض داده شد. یکی از عناصر ارزشمند در عصر هلنیمآبی، فلسفۀ طبیعی بود؛ فلسفه ای که در افکار و اندیشه های دانشمندان و مردم فرهیخته و دانش آموخته در سراسر قلمرو امپراتوری یونان رایج شد، و تا چند قرن پس از میلاد، دنیای شرق و غرب را در ابعاد گوناگون تحت تأثیر خود قرار داد. سرانجام واکنش علیه آن در خاورمیانه آغاز گردید و مایۀ ریزش افکار واپس گرا به کانون خرد هلنیسم گشت.
خلاصه ماشینی:
"نگارنده بر این اعتقاد است که برای بررسی و تحلیل سیر جریان و پیشرفت و زوال جوامع بشری تا آستانة «انقلاب علمی » و ظهور «علم نوین » چاره ای جز شناخت پدیده های برجستة تاریخی نیست ؛ به خصوص پدیده هایی که در قرون متمادی جایگاه و نفوذ پر دامنه ای در ارکان علمی و فرهنگی و سیاسی آن جوامع داشته اند؛ بدیهی است هلنیسم یکی از مهمترین آنهاست که در این مقاله سعی می شود به نقش آن در فرهنگ ایران پیش از اسلام پرداخته شود.
به عبارت دیگر واکنش هایی که در برابر هلنیسم پیش آمد، آثار فرهنگی و علمی آن را نزدود؛ بلکه پارتیان همچنان هلنیستی بودند و شاهان آنان نسبت به شهرهای امپراتوری سیاست فیلهلن (دوستار یونان ) را اعمال می کردند.
بعضی از سکه ها نمودار آن است که برخی فرمانروایان پارتی از حمایت پدیده های یونانی دست کشیدند و بر دین بومی خود تأکید ورزیدند؛ اگرچه یک بعد دیگر آثار هلنیستی در فرهنگ شرق تا سدة سوم میلادی مربوط به اشراف و طبقات توانگر هلنیستی شده و دهقانان زمین دار در روستاهای ایران و طبقات بالادست آریایی در هند است .
جوامع یهودی بین النهرین راه را برای ورود مسیحیان از پیش گشوده بودند، و سپس جنگ های ایران و روم که از عصر پارتیان کم و بیش ادامه داشت ، در دوران شاهنشاهی شاپور ساسانی به اوج خود رسید، این امر راه را برای درآمدن اسیران رومی مسیحی که صاحب حرف بودند بیش از پیش به شهرهای ایران هموار ساخت ."