چکیده:
یکی از مباحث مورد بحث در روان شناسی دین، بررسی خاستگاه های روان شناختی دین و
دین داری است. ورای حقیقت داشتن یا پوچ و موهوم بودن دین، چه انگیزه ها و عواملی در
طول تاریخ و در حال حاضر، انسان ها را به سوی پذیرش یک دین و التزام به تعالیم و
دستورات آن، سوق داده است؟ این مقاله، که ترجمه بخشی از فصل دوم کتاب روان شناسی
رفتار، اعتقاد، و تجربه دینی([2]) نوشته بیت هالامی ( Beit-hallahmi,B.) و آرگیل
(Argyle, M) است، به این موضوع اختصاص دارد. در این فصل، فرضیه های روان شناختی دین
در سه مقوله طبقه بندی شده اند: فرضیه های مربوط به خاستگاه، فرضیه های مربوط به
تداوم، و فرضیه های مربوط به پیامد. در این نوشتار، تنها فرضیه های دسته اول، ترجمه
شده اند. جامعیت این مقاله در ارائه همه نظریات روان شناختی درباره دین، مطالعه آن
را برای علاقه مندان به این موضوع، سودمند می گرداند. در پایان مقاله، نقدی کوتاه
بر این دیدگاه ها نگاشته شده که توجه به آن می تواند خوانندگان را با اشکالات اساسی
این نظریه ها آشنا گرداند.
خلاصه ماشینی:
"این واقعیت روان شناختی در بحث های فلسفی مشهور راجع به اینکه آیا اخلاق بدون اعتقاد به خدا، اصلا امکان پذیر است یا نه، منعکس شده است، و در بسیاری از فرهنگ ها، دین با حقوق و اخلاق یکسان دانسته می شود.
به تعبیر دیگر، در سؤال اول، بحث در این است که دین به عنوان پدیده خارجی و مستقل از پذیرش انسان، یعنی مستقل از روان انسان ها و جامعه انسانی، از چه منبعی نشأت می گیرد؟ آیا منشأ آن خدا و وحی آسمانی است، یا شیطان یا سحر و جادو، یا اینکه ساخته ذهن و زبان پیامبران است؟ و...
با وجود آنکه «روان شناسی دین» توانایی اظهارنظر در زمینه خاستگاه و منشأ دین را ندارد و تنها قادر است انگیزه های روانی افراد را در گرایش به دین مورد بحث و بررسی قرار دهد، صاحب نظران این رشته، بهویژه فروید و برخی دیگر از روان تحلیل گران، پا را فراتر از محدوده خود گذاشته، و با خلط دو مسئله منشأ دین و منشأ دین داری، درصدد تبیین خاستگاه های دین برآمده اند.
ب. تلقی دین به عنوان امری ساخته دست بشر ریشه دیگر این اشتباه در این نکته قرار دارد که روان شناسان غربی با تأثر از فضای فکری حاکم بر مغرب زمین، هیچ منشأ الهی و وحیانی برای دین قایل نیستند و همه ادیان، اعم از توحیدی و غیر توحیدی، را از اختراعات بشر برای رفع یا کاهش مشکلات روانی خود مانند اضطراب ناشی از ترس از مرگ، و معنادهی به رنج ها و آلام زندگی یا ارائه پاسخی بسیار ابتدایی به سؤالات خود درباره علل وقوع حوادث ویرانگر می دانند."