خلاصه ماشینی:
"3) در تماشای ره عشق نیابی تو درست تا ز تهمت چمنت کوه و بیابان نشود (صفحهء 116) «تا آنگاه که کوه و بیابان در نظرت بمانند چمن در نیاید(همه چیز را زیبا نبینی)به کمال هنوز وارد قلمرو تماشای عشق نشدهای»(شرح: صفحه 312) با توجه به بیت بعد که میگوید: تا چو بستان نشوی پی سپر خلق ز حلم دلت از معرفت عشق چو بستان نشود شاید بتوان چمن را به معنی لذتهای دنیایی(استعارهء مصرحه)و کوه و بیابان را به مفهوم نیست شدن تلقی کرد،یعنی:تا لذتهای دنیایی به همت و اراده در تو نیست و نابود نشوند،هرگز نخواهی توانست به کمال وارد قلمرو عشق شوی 4) مرد باید که در این راه چو زد گامی چند بستهای گردد چونان که پشیمان نشود (صفحهء 116) بیت معنی نشده،در حالی که مصراع دوم،مخصوصا ترکیب «بستهای گردد»احتیاج به توضیح دارد و میتوان معانی متعددی از آن برداشت نمود: الف)وقتی انسانی در راه عشق چند گامی برداشت(در عشق تجربهای کسب کرد و به رمز و راز آن آشنا شد)،باید همانند بستهای سرپوشیده گردد،آنگونه که از حجاب و پنهان ماندن(عدم بیان رمز و راز عشق)دچار ندامت و پشیمانی نشود(در راه عشق ثابت قدم و استوار باشد)."