چکیده:
یکی از مهمترین استنادات قرآنی در فطری بودن معارف دینی، آیه 172 اعراف «ألست بربکم قالوا بلی» است که میتوان آن را احتجاجی در برابر معاندین و منکرین دین دانست. آرای گوناگونی از متقدمین و متأخرین در مورد این آیه مطرح شده است؛ برخی آیه را در حد تمثیل دانستهاند و بعضی دیگر معتقدند که آیه درصدد بیان واقعیت خارجی است. ضرورت بحث از این موضوع، زمانی نمایان میشود که اختلاف نظرات متعدد و به ظاهر متناقض در این زمینه، موجب تشویش اذهان عرف و به ویژه علاقهمندان به این بحث میشود. مقاله حاضر پس از بررسی نظرات دیدگاههای شهید مطهری و استاد جوادیآملی پیرامون عالمذر، بیان میدارد که وجه تشابه این دو بزرگوار در عنایت به دیدگاه علامه طباطبایی است با این تفاوت که شهید مطهری ظاهرا این نظریه را پذیرفتهاند ولی استاد جوادی آن را نقد نمودهاند، به نظر میرسد نوآوری نوشتار حاضر این است که میتوان دیدگاه ملکوت علامه طباطبایی را با نظریهی فطرت استاد جوادیآملی جمع نمود.
خلاصه ماشینی:
استاد جوادی این گونه به تبیین این آیه می پردازند که خدای سبحان می فرماید: «ما در نشئه ای، انسانها را گواه خودشان قرار دادیم و نفسشان را به ایشان نشان دادیم و آنها به ربوبیت خدا و عبودیت خود اعتراف کردند و این چنین اصل توحید، نبوت، وحی و شریعت در درون هر کسی پیش بینی شده است تا کسی در قیامت بهانه نیاورد که ما وارث سنتی باطل بودیم و سنت های قومی در ما اثر گذاشت ؛ و یا در محیطی غیرمذهبی تربیت یافتیم ؛ به این ترتیب ، بهانه های سیاسی ، جغرافیایی ، قومی و نژادی بی تأثیر خواهد بود.
(جوادی آملی ، ١٣٨٧، ج٥، ص٤٠٠) علامه طباطبایی نیز این دیدگاه را مورد نقد قرار دادهاند و فرمودند: مقصود از آیه ، نمی تواند لسان وحی و رسالت باشد؛ زیرا عالم طبیعت و دنیا، همان نشئه ای است که وحی و عقل در آن حضور دارند نه مقدم بر آن؛ درحالی که براساس مفاد آیه ، موطن اخذ میثاق، بر وضع کنونی بشر مقدم است و انسان باید آن را به یاد آورد.