چکیده:
«سودمندگرایی سیاسی » در عداد گرایش های کلیدی در رویکرد به مـردمسـالاری شناسایی شـده اسـت . ایـن اصـل بـه یـک معنـا، نقشـی محـوری و تـاریخی در تعین بخشی به نظریه های جدید مردمسالار بر عهده داشته اسـت . مـردمسـالاری دینی ، نظریه ای مردمسالار به حساب می آید؛ با این حال و به رغم اهمیت و نقش سودمندگرایی در اندیشة مردم سالاری، به نظر می رسد بحث محصل و موثری در باب نسبت سودمندگرایی و مردمسالاری دینی ارائه نشـده اسـت . بـا لحـاظ ایـن مسئله ، این نوشتار به امکان تطبیق سودمندگرایی سیاسی بر مردمسالاری دینـی می پردازد. بنا بر ادعای نوشـتار سـودمندگرایی سیاسـی ، بـه ویـژه آنگونـه کـه در شناخته شدهترین تقاریر آن توسط جان استوارت میل توضیح یافته است ، بر بنیاد نظامهای اخلاقی بنا نهاده می شود؛ نظامهایی که از جمله می توانند دینـی باشـد. این دیدگاه در مقابل رویکرد شناخته شده، اما کمتر مورد پژوهش واقـع شـدهای در جامعة علمی ما قرار می گیرد که سـودمندگرایی را در تضـاد بـا دیـن و نظـام اخلاقی برآمده از آن معرفی می کند. تذکر این نکته ضروری است که این نوشـتار در پی توضیح نسبت معرفتی میان سودمندگرایی سیاسی میلی و مـردمسـالاری دینی است . طبعا برای اثبات نحوة سازگاری یا توافق یک نظام ویژة اخلاق دینـی با سودمندگرایی ، به حسب موضوع باید تلاش و بررسی تـازهای انجـام گیـرد و از جملـه ، دلالـت هـای مـردمسـالاری دینـی بـه صـورت تطبیقـی بـا دلالـت هـای سودمندگرایی مورد تامل و موضع تحقیق قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
"چنین فهم بسیطی از سودمندگرایی سیاسی نه به شـناخت ظرایـف نظـری و دقـایق مفهومی این ایدة پرطرفدار در جهان معاصر تن داده است و نه قادر به توضیح دیـن ایـن اصل مهم و مرکزی بر گردن گروه مؤثری از مهم تـرین اندیشـه هـای جـاری و سـاری در جهان معاصر، به ویژه در عرصة پر بحث و نظر «مطالعات مردمسالاری ٤» شـده اسـت ؛ امـا چه بسا خسارتبارتر از همه ، آنکه چنین درکی ، به جد راه را بـر بهـرهگیـری از امکانـات نظریای گرفته است که به احتمال فراوان در پی توجـه عالمانـه و تفصـیلی بـه چنـد و 1.
همچنین از دیگر سوی، اعتقاد بـه ایـدة مرکزی تعلق حاکمیت به خداوند در اندیشة مردمسالاری دینی و واگذاری بخشـی از آن به آدمی برای اعمال این حاکمیت ، مطـابق آنچـه خداونـد راضـی اسـت ، سـبب سـاز آن می شود که انسان، درکی از سود اجتماعی حاصل نماید کـه مطـابق بـا چنـین وضـعیتی است و از چنین مناسباتی اشراب شده است .
با لحاظ آنچه آمد، می توان گفت که در فرض وجود درکی از سودمندی اجتماعی میـان مسلمانان که سبک زندگی ویژهای را سبب شود و لذت اجتماعی متناسب بـا آن را نتیجـه دهد، اندیشه سودمندگرایی با پذیرش این نوع خاص از لذت، به لحاظ معرفتـی و منطقـی ، ناسازگار نیست ؛ بلکه از این قابلیت نظری برخوردار است که آن را بستر شناخت سـودهای سیاسی قرار دهد و از ایـن منظـر، فراینـد جریـان سـود در اجتمـاع را، آنگونـه کـه اصـل سودمندگرایانه در ارتباط با نظریة مردمسالاری عمل می کند، در نظر بگیرد."