چکیده:
الفاظ مشکک یکی از مباحث نخستین منطق است. تعیین جایگاه نخستین این مبحث در منطق و تبیین مفهومی آن بدون ریشه یابی پیشینه و سیر تطور تاریخی آن امکان پذیر نیست. در این تحقیق بیان می شود که هر چند ریشه مبحث مذکور در آثار ارسطو با تفسیر الفاظ میانه قابل جستجوست، ولی تصویر روشنی از آن به دست نمی آید و به عنوان یک مبحث مستقل علمی قابل پی گیری نیست. این مبحث در آثار منطق دانان اسلامی صورت بندی نهایی خود را می یابد. فارابی، نخستین بیان منطقی با عنوان الفاظ مشکک را ارایه می دهد و بر اساس مولفه «تقدم و تاخر» به تعریف آن می پردازد و همین تعریف توسط ابن سینا اخذ شده، پس از ایشان به عنوان شاخص الفاظ مشکک در تاریخ منطق بیان می گردد.
بیان اصطلاح مشکک و تبیین آن در منطق، فلاسفه و منطق دانان را قادر ساخت تا معقولات ثانویه ای همچون موجود، جوهر، امکان، واحد، قوه، فعل، حد و ... را تبیین نمایند و دید متفکران را نسبت به موضوعاتی همچون خیر (در اخلاق) و ایمان (در کلام) وسعت بخشند.
خلاصه ماشینی:
"در این تحقیق بیان میشود که هرچند ریشهء مبحث مذکور در آثار ارسطو با تفسیر الفاظ میانه قابل جستجوست،ولی تصویر روشنی از آن به دست نمیآید و به عنوان یک مبحث مستقل علمی قابل پیگیری نیست.
در قسم نخست که اشتراک تنها در لفظ(رسم)است،معنای اخصی از اشتراک(اتفاق)ارائه شده است که ابن سینا از آن به«اشتراک بحث»(اشتراک محض)یاد میکند(5:ص 93 و 8::ص 116)؛و قسم دوم همان قسم میانهای است که اسکندر افرودیسی، در تفسیر خود دربارهء این عبارت،آنها را الفاظ«مبهم»(مشکک) (amphibola) میداند.
گذشته از بیان اقسام الفاظ در کتب العباره(37:ص 141)و الأمکنه المغلطه(35:ص 137) (مغالطات)توسط فارابی-که ابن سینا هم آنها را ذکر کرده است(6:صص 9-10)- تقسیمبندی منسجم و دقیقی از انواع اسامی،در رسالهءالمسائل المتفرقه مییابیم9(33:ص 7).
اسامی ابتدا به دوگونه دانسته شدهاند:اسامیی که بر معانی متعددی دلالت میکنند و در معنای واحد معلومی اشتراک ندارند که آنها را اسامی«مشترک متفق»مینامد و قسیم آن را اسامیی معرفی میکند که در آنها اتحاد و وحدت معنایی وجود دارد که آن را نیز به دو قسم تقسیم میکند:قسمی که دارای ویژگی تقدم و تأخر نیست و قسمی که دارای این ویژگی است.
گویی فارابی و ابن سینا خواستهاند بهگونهای الفاظ «مشکک»را در همین تعریف تعین دهند که به نظر میرسد با مفهوم«وجود»یا«موجود»و نقش محوری آن در فلسفه بیارتباط نباشد،مثال مذکور که در مؤلفهء تقدم و تأخر در حمل آن بر«جوهر و عرض»مصداق مییابد،در ذیل تعریف«مشکک»در طول تاریخ منطق به عنوان مثال شاخص ارائه شده است(23:ص 146؛26:ص 32؛18:ص 28 و 21:ص 51)که فارابی در ذیل همان تعریف از آن یاد کرده بود."