چکیده:
یکی از مهمترین نظریه های فلسفی که بشدت مورد توجه مرحوم صدرالمتالهین قرار گرفته و پذیرش آن تاثیری شگرف در دیگر مسایل فلسفی بر جای نهاده است، نظریه حرکت در مقوله جوهر است. در این مقاله، نخست به سابقه تاریخی این نظریه توجه شده و وجوه ابتکاری ملاصدرا درباره آن بیان شده است. این وجوه عبارتند از: 1- اقامه برهان بر این نظریه؛ 2- دفع اشکالهای وارد شده بر این نظریه؛ 3- اخذ نتایج فلسفی از این نظریه. همین سه وجه، سه بخش اصلی این مقاله با تشکیل می دهد. در بخش نخست، یازده برهان این نظریه که ملاصدرا و اصحاب حکمت متعالیه ارایه کرده اند، مورد ارزیابی قرار گرفته و توان هر یک برای اثبات آن سنجیده شده است. در بخش دوم، میزان موفقیت ملاصدرا و پیروان مکتب حکمت متعالیه برای پاسخ داده به سه برهان مخالفان این نظریه مورد سنجش قرار گرفته و بالاخره در بخش سوم، درباره هشت نتیجه فلسفی ماخوذ از این نظریه، تحقیق شده است.
خلاصه ماشینی:
"حال اگر پرسیده شود که ملا صدرا چگونه از یکسو حرکت را تنها در جوهر مادی قایل است و بر ایناساس باید تنها عالم جسمانی را حادث جوهری(حادث زمانی به معنای موردنظر ملا صدرا)بداند و از سوی دیگر،قایل به حدوث زمانی همهء عالم است،چنانکه در رسالهء حدوث العالم تصریح میکند که جز خدای واحد قهار هیچچیز نه قدیم ذاتی است و نه قدیم زمانی(27:ص 263)آیا او نباید به مقتضای سخن نخست،چون دیگر حکیمان،عالم مجردات و عقول را قدیم زمانی بداند و مانند آنها دوام فیض الهی را با قدیم بودن آنها توجیه کند؟ به این پرسش دو پاسخ میتوان داد: 1-حادث زمانی عبارت از آن است که وجود زمانی چیزی مسبوق به عدم زمانی همانچیز باشد و قدیم زمانی عبارت از آن است که وجود زمانی چیزی مسبوق به عدم زمانی آن چیز نبوده،بلکه وجود آنچیز همواره با زمان بوده و کاملا منطبق با زمان باشد.
بنابراین،نتیجهء حرکت جوهری این میشود که یک ذات غیر مادی،دمادم جوهر مادی را ایجاد میکند و تمام حالات و اعراض و لوازم ماده نیز همراه جوهر مادی متحرک،در حال حرکت و دگرگونی است و این مطلب همان خلق مدام ماده است(7:ص 128)؛چنانکه ملا صدرا مینویسد: «نو شدن حرکتها به نو شدن ذاتهای متحرکها بازمیگردد و عرضها هم که در تجدد و ثباتشان تابع جوهرند،پس جهان جسمانی با همهء آنچه در آن است،در هر آن دچار زوال و فنا است،پس برای بودن دوباره به غیر خود نیازمند است»(23:ص 47)."