چکیده:
ون فراسن تجربه گرایی سازنده را به عنوان بدیلی برای رئالیسم معرفی کرده است. اینجانب از یک طرف به بیان نقدهای وارد بر تجربه گرایی سازنده می پردازم، و از طرف دیگر، ضمن بررسی نقدهای وی بر براهین رئالیستی استنتاج بر اساس بهترین تبیین و تلفیق نظریه ها استدلال خواهم کرد که تجربه گرایی سازنده، بر خلاف ادعای وی، نمی تواند بدیل مناسبی برای رئالیسم باشد.
خلاصه ماشینی:
"اما ون فراسن این رویکرد سمانتیکی را چگونه با تجربهگرایی خود پیوند میزند؟ چنانکه گفته شد،از نظر ون فراسن هدف علم تنها کفایت تجربی است،بنابراین تلقی ما از ساختار نظریهها بویژه باید به این پرسش پاسخ دهد که«محتوای تجربی نظریهء علمی چیست؟» در تلقی سمانتیکی ون فراسن،کفایت تجربی به این معناست که نظریه حد اقل یک مدل دارد که تمام پدیدارهای واقعی آن وجود دارد و بهطور کلی یک رابطهء ایزوممورفیک بین مدل و واقعیت مشاهدهپذیر وجود دارد.
در این بخش هم به بررسی رویکرد سلبی ون فراسن در انتقاد از براهین رئالیستی،و هم به ارزیابی رویکرد اثباتی وی در بیان ارجحیت تجربهگرایی سازنده،میپردازیم:>2-1-استنتاج براساس بهترین تبیین آیا روش علمی و فعالیتهای آزمایشگاهی با دیدگاهی غیر از دیدگاه رئالیستی نیز قابل فهم است؟همانطور که قبل از این اشاره شد،مطابق مؤلفهء معرفتی رئالیسم،میتوان به صدق نظریهها دست یافت و صدق نظریه در خصوص قسمت نظری آن کمتر از قسمت مشاهدهای نیست و به این معنی،رئالیستها از نظر معرفتی خوشبینند.
اما همانطور که در بخش مشاهدهپذیری گفته شد،این تمایز چندان روشن نیست،و به علاوه معلوم نیست چرا شأن معرفتشناختی را باید منوط و مربوط به مشاهده توسط شیء غیر مسلح کنیم؟اگر بحث شک در مورد ابزار را پیش بکشیم،میتوان گفت چشم نیز خود ابزاری پیچیده است و اگر توقع توجیهی برای اعتماد خود به دستگاهها و ابزارها داشته باشیم،همین مطالبه در مورد چشم هم وجود دارد و ازاینحیث تفاوتی ماهوی بین این دو وجود ندارد ."