چکیده:
امروزه دیگر جای تردید باقی نمانده که فرهنگ (که اینجا مراد فرهنگ ملی است) بر
مدیریت مؤثر است. این تأثیر عمدتا شامل نگرش مدیران و تمام افراد سازمان در اداره
سازمان است و بر همین اساس بر آموزش آن نیز مؤثر است. این تأثیر بویژه در محتوای
آموزش نقش تعیینکنندهتری دارد.
این مقاله درنظر دارد تأثیر فرهنگ و چگونگی آن را بر محتوای آموزش مدیریت بررسی
کند. بدین منظور ابتدا استراتژی نگرش فرهنگ در مورد آموزش مطرح، و سپس یک مدل
فرهنگی (مدل هافستد) معرفی، و متغیرهای آن ارائه میشود و در آخر، مدلی براساس
انتخاب هر یک از این استراتژیها در چگونگی تأثیر دادن متغیرهای فرهنگی بر مهارتهای
مورد نیاز مدیران، که اساس محتوای آموزش است، ارائه میگردد.
خلاصه ماشینی:
"ب) ایجاد و تقویت فرهنگ مدیریتی مورد نیاز جامعه در اداره سازمان ما در این بخش به دنبال بررسی تأثیر فرهنگ بر آموزش مدیریت هستیم و به دلیل محدوده تحقیق، عمدتا بحث فرهنگ ملی (2) مورد توجه است؛ به عبارت دیگر میخواهیم بدانیم آیا متغیرهای فرهنگی کشور ما در نظام محتوایی آموزش مدیریت تأثیری خواهد داشت و در صورتی که جواب مثبت باشد این تأثیر چگونه خواهد بود؟ 2ـ استراتژی در بررسی فرهنگ به طور کلی دو نگرش در رویارویی با فرهنگ و مسائل مربوط به آن میتواند مدنظر باشد: الف) نگرش «سازگاری» به مفهوم همسویی و سازگاری مدیر با فرهنگ جامعه در مدیریت سازمان ب) نگرش «تحول» به مفهوم همسوبودن یا همسونبودن با فرهنگ جامعه در جهت فرهنگ مطلوب و مورد نظر «استراتژی سازگاری» ریشه در برخوردی سیستمی با مدیریت و سازمان دارد یا به عبارتی برانگیخته از «مدیریت نظامگرا» است که انطباق سازمان و محیط را از هر نظر و ازجمله ازنظر مدیریت و موقعیت آن مدنظر دارد.
موارد مربوط به متغیرهای اصلی و موارد نتیجه گرفته شده فوق، دو موضوع را در مورد این نوع جوامع مطرح میکند که نویسنده نیز به آنها اشاره دارد: اول معلم محوری: در آموزش و فرایند اینگونه جوامع معلم محوری حاکم است؛ یعنی هر کاری در کلاس با معلم و تنها توسط او میتواند شروع شود و فرایند آموزش هم تا حد زیادی با توجه به دید و نگرش معلمان شکل میگیرد و این بخصوص در دانشگاهها که محتوای مطالب عمدتا توسط استادان ارائه میشود، صادق است."