چکیده:
نظریه اعتدال کلید خزانه غیب است که از سوی معلم هستی به آدمیان تقدیم شده است
تا با نفس مطمئنه علمی از طریقی کارآمد به حل و فصل بسیاری از پارادوکسهای علوم
انسانی نایل آیند. زیرا اگر با دیده عقل به عالم و آدم نظر افکنیم، چنان آنان را رازناک مییابیم
که گاه از شدت تحیر، درمیمانیم و با خود میاندیشیم که با کدامین رمز میتوان از این همه
راز پرده برداشت و عالم و آدم و آسمان و زمین را به هم پیوند داد. اینجاست که اگر وهم،
مزاحم فهم نشود، نظریه اعتدال، انسان را در مقابل انبوه تئوریهای ویرانگر شخصیت، نجات
خواهد داد. ادراک درست نظریه اعتدال، رهنمای بسیاری از گردنههای صعبالعبور حیات
انسانی است. نیز نردبانی است که ما را به بام آسمان خواهد برد و در آنجا دانش و بینش را
یکجا ارزانی خواهد کرد. اما پارهای از ویژگیهای این هویت الهی را میتوان چنین برشمرد:
1ـ سریان و جریان اعتدال در مجموع هستی 2ـ فهم معناداری حیات و انجام دادن
تلاشی منظم و پویا در راستای هستی 3ـ فهم رابطه منطقی ـ معرفتی اعتدال با جامعیت و
هماهنگی 4ـ تضمین سلامت نفسانی فرد و اجتماع 5ـ نگاهی کاربردی برای تصعید حیات
تکاملی انسان از راه تربیت جامع (رشد واقعی در پرتو اعتدال) 6ـ یافت کلید کشف انواع و
اصناف تناسبات در مجموع زندگی از راه تبیین و تفسیر روابط چهارگانه آدمی 7ـ حل بسیاری
از تعارضات علمی و عملی
خلاصه ماشینی:
"ـ چرا انسان برای رسیدن به سعادت نیاز به طرح جامع و هماهنگ دارد؟ ـ چرا باید هماهنگی بین خلق با خلق باشد؟ ـ چرا انسان به «تربیت جامع» نیاز دارد نه تربیت ناقص؟ مگر در جامعیت چه رازی نهفته است؟ به بیان بهتر، چرا انسان باید ابعاد وجودی خویش را به طور جامع و هماهنگ رشد دهد؟ ـ چرا باید بین تلاش و دعا هماهنگی باشد؟ ـ چرا باید در عین جاذبه، دافعه داشت و در عین دافعه، جاذبه؟ در یک کلام، چرا قرآن و عترت ما را به سوی تربیت جامع سوق میدهد؟ ـ چرا در قرآن بر تربیت انسان در راستای همان فطرت پاکش تأکید شده است؟ ـ چرا قرآن بر سیر انفسی و آفاقی توأمان تأکید دارد؟ ـ چرا قرآن این همه بر صراط مستقیم تأکید، و همواره ما را تشویق میکند که بر صراط مستقیم گام بنهیم و التزام عملی ـ در سیر و سلوک خویش ـ نسبت بدان داشته باشیم؟ مگر در طریق استقامت چه رازی نهفته است که به پیغمبر خویش حضرت محمد مصطفی(ص) فرمود: «فاستقم کما امرت» (2) ـ چرا آدمی در عین درونگرایی باید برونگرا باشد و در عین برونگرایی، درونگرا؟ چرا آدمی باید در عین دنیاگرایی، آخرتگرا باشد و در عین آخرتگرایی، دنیاگرا؟ ـ چرا آدمی باید در عین خودشناسی، جهانشناسی کند و در عین جهانشناسی، خودشناسی و چرا آدمی تا خودشناس نباشد خداشناس نیست؟ ـ چرا سیاست ما باید عین دیانت ما باشد؟ ـ چرا انسان باید بین خوف و رجا (بیم و امید) باشد؟ ـ در سایه چه نظریهای «زهد قرآنی» جلوهگر میشود؟ ـ چرا در احادیث آمده است: وقتی هنوز میل به غذا دارید از آن دست بکشید؟ ـ چرا نباید به کودک به افراط و یا تفریط محبت ورزید؟ ـ نماز پیامآور چه چیزی است و چرا در نماز باید حضور قلب داشت؟ ـ کدام نظریه است که تقریب و تطبیق عقل و وحی را ـ که فارابی و دیگر اندیشمندان تا به امروز در تبیین آن کوشیدهاند ـ کاملا میسور ساخته، بل کاملا حل کرده است؟ ـ بر چه اساسی جداییناپذیری قرآن، عرفان و برهان امکانپذیر است؟ ـ کدام معیار است که میتوان براساس آن عالیترین نوع تربیت اسلامی را ارائه کرد بهگونهای که براساس آن بتوان خود، جامعه و جهان را تجزیه و تحلیل کرد؛ به بیان بهتر، کدام معیار است که در واقع جامع همه معیارهاست و براساس آن میتوان رشد فردی و اجتماعی خویش را محک زد؟ ـ چه چیزی است که مبدأ و معاد را به هم مرتبط میسازد و به آدمی این نکته را میآموزد که در اوج اندیشه و اعتقادش نسبت به مبدأ و معاد باید آن را رعایت کند و آن پندارش را با کردارش منطبق سازد تا از او انسانی به وجود آید که تربیت او با قرآن و عترت منطبق باشد؟ ـ براساس چه معیاری است که حضرت امام خمینی(ره) در کتاب نفیس «شرح دعای سحر» میفرمایند: «دعا باید متناسب با لسان استعداد باشد."