چکیده:
از واژه عدالت تعاریف متفاوتی صورت گرفته است. در بحث از عدالت اجتماعی نیز گام
اول بیان زمینهها و ارائه تعریفی روشن از عدالت و اقسام آن است.
مسأله عدالت با حیات اجتماعی انسان بر روی کره زمین آغاز شده و همواره در زمره
ارزشهای معنوی بشر، حقیقتی ثابت و تغییرناپذیر بوده است. در طول تاریخ اندیشه نیز
متفکران به تبیین و تعریف آن پرداختهاند.
خلاصه ماشینی:
"لذا به برخی از آنها به اجمال اشاره میشود: 1/الف: فرهنگ فارسی معین: (2) در این فرهنگ معانی زیر برای کلمه عدل و عدالت آمده است: «عدل: 1ـ داد کردن، داد دادن 2ـ نهادن هر چیزی به جای خود 3ـ حد وسط میان افراط و تفریط 4ـ دادگری، انصاف، عدالت مقابل ظلم 5ـ داد 6ـ اندازه و حد اعتدال» و در ذیل کلمه عدالت آمده است: «عدالت:1ـ داد کردن، دادگر بودن، انصاف داشتن 2ـ دادگری، انصاف (عدالت) اجتماعی، عدالتی که همه افراد جامعه از آن برخوردار باشند.
در اینجا با توجه به محدودیت مقاله، بررسی آرا و افکار همه فیلسوفان و متفکران برای ارائه تعریف و بیان اقسام عدالت، امکان ندارد، لذا به نظریه برخی از فیلسوفان مانند افلاطون، ارسطو، استاد شهید مطهری و امام خمینی(ره)، اشاره خواهد شد: 1/ب: نظر افلاطون: چنانکه میدانیم یکی از ویژگیهای نظام فکری افلاطون همه جانبهنگری (کلیت امور) است و بر همین اساس، وی عدل را نه از لحاظ فردی بلکه از جنبه اجتماعی آن مینگرد.
(34) چنانکه مشاهده میشود این تقسیمبندیها مختلف است و بعضا نوعی از عدل در نوع دیگر تداخل دارد و همین مسأله ما را در دستیابی به مفهوم عدالت با مشکل روبهرو میکند زیرا به اعتبارات مختلف دایره «عدالت اجتماعی» کم و زیاد میشود و به نظر میرسد اگر مبنای تقسیم را واژه «اجتماعی»، و عدالت اجتماعی را مقسم بدانیم و بقیه اقسام را جنبههای مختلف آن قرار دهیم تا حد زیادی رفع ابهام میشود؛ چنانکه در فرهنگ معین ذیل کلمه اجتماعی آمده است: «منسوب به اجتماع، کاری که به اجتماع و به همگان بستگی داشته باشد، آنچه مربوط به گروهی باشد که با هم زندگی میکنند، مانند مؤسسات فرهنگی، بهداشتی، اقتصادی، سیاسی، تعاونی و..."