چکیده:
اعتقاد به موعودی نجاتبخش که در آینده خواهد آمد تا جهان پر از فساد و تباهی را از نو بنیان کند و مردم را از شر ظلم و بیداد و بدبختی نجات بخشد، تقریبا در تمامی مذاهب و مکاتب الهی و بشری نمایان است. بسیاری از دینپژوهان و مورخان غربی بر این باورند که این عقیده به دست ایرانیان باستان میان یهودیان منتشر شده، و سپس از ایشان به مسیحیان و مسلمانان منتقل شده، و در میان ادیان سامی به صورت یکی از معتقدات اصلی دینی درآمده است. نقد و بررسی این نظریه فرصت دیگری را میطلبد، اما این دیدگاه، گویای جایگاه والا و برجسته این باور در ادیان ایران باستان، به ویژه آیین زرتشت است. نوشته حاضر عهدهدار تبیین و توضیح این باور زرتشتی است.
خلاصه ماشینی:
"در فروردین یشت، بند 129، در معنی سوشیانت چنین آمده است: «او را از این جهت سوشیانت خوانند؛ برای آن که او به کلیه جهان مادی سود خواهد بخشید.
در یشت 19، بند 88 به بعد، درباره ظهور سوشیانس در آخرالزمان و نو شدن گیتی و سپری شدن جهان چنین آمده است: فر کیانی نیرومند مزدا آفریده را ما میستاییم؛ (آن فر) بسیار ستوده زبردست، پرهیزگار، کارگر چست را که برتر از سایر آفریدگان است؛ که به سوشیانت پیروزمند و به سایر دوستانش تعلق خواهد داشت.
در خود اوستا نیز به معنی لفظی این کلمه اشاره شده و در بند 129، یشت سیزدهم، میخوانیم: کسی که سوشیانت پیروزگر نامیده خواهد شد و استوت ارته نامیده خواهد شد.
در اوستا هر جا که سوشیانت به صورت مفرد آمده، از او آخرین موعود، یعنی استوت ارته اراده گردیده است؛ چنان که امروزه نیز هر وقت به طور عام سوشیانس میگوییم، مقصود همان آخرین نجاتبخش و موعود است؛ مثلا دریسنا که ذکرش گذشت، (26/10) در آن جایی که به فروهر نخستین بشر کیومرث تا به سوشیانت درود فرستاده میشود.
همچنین در روایت پهلوی (فرگرد 48) نیز درباره این سه موعود شرحی مفصل نقل شده،(2) اما شرحی که در صد در بندهش آمده مفصلتر و جامع است و تحول شفاهی روایت و تغییرات تازه آن را نیز نشان میدهد.
و چون سه سال برآید، آن دیو بمیرد و برف و باران باز ایستد و از «ور جمکرد»(1) و ایران ویج و کنگ دژ و کشمیر اندرون راهها و گذرها گشاده شود، بدین کشور آیند و عالم آبادان کنند و دیگر باره دین در ایرانشهر روا شود."