چکیده:
درپی مرگ نادر شاه افشار، ایالت کردستان به مرکزیت سـنندج کـه خاندان متنفذ و محلی اردلان بـر آن حکومـت مـیکردنـد، همچـون بسیاری از ایالات دستخوش تغییر و تبـدیل قـدرت ازسـوی مـدعیان حکومــت ایــران شــد. همچنــین ، شــرایط راهبــردی ایــن ایالــت در همسایگی عثمانی زمینه را برای دخالت های مکـرر بابعـالی از طریـق سرحدداران آنان (بابان ها) فراهم کـرد. نبـودن حکـومتی یکپارچـه و متمرکز در ایران به گسترش دامنه ی نفـوذ عثمـانیهـا منجـر شـد؛ بـه طوری که در همین دوره ، چندین بار حکومـت کردسـتان از خانـدان اردلان گرفته شد و به دست پاشایان شهرزور و سلیمانیه اداره گردید. محدوده ی زمانی پس از مـرگ نـادر تـا سـال هـای پایـانی حکومـت زندیه (سال های ١١٦٠- ١٢٠٠ه .ق ،) به دلیل حوادث و دگرگونیهای آن یکی از دوره های پرحادثه در تاریخ کردستان است . در پـژوهش حاضــر، دلیــل و چگــونگی تحــولات سیاســی کردســتان ، نقــش و عملکرد حکام اردلان در این تحولات و روابـط و مناسـبات آنـان بـا صاحبان قدرت در این دوره را بررسی و علل ناآرامیهای این ایالت را مشخص میکنیم . یافته هـای پـژوهش نشـان مـیدهنـد کـه بحـران خلاء قدرت پس از مرگ نادر و نبودن حکومتی یکپارچـه و مقتـدر در ایران ، سیاست های نادرسـت برخـی حکـام اردلان در ایـن دوره ، روابط نامناسب میان خاندان زندیه و خاندان اردلان و رقابت پاشایان بابـان بـرای سـلطه بـر کردسـتان ، ازجملـه علـل مهـم نـاآرامیهــای کردستان در این برهه بوده اند.
خلاصه ماشینی:
"ابراهیم بیگ وکیل که نقش مهمی در شکست والـی دربرابر نیروهای سپاه بابان داشت ، با بازگشت والی دیگر جایی برای خود در میان نزدیکـان حسنعلی خان نمیدید (مردوخ ، ١٣٧٩: ٣٥١)؛ ازاین رو، در نامه ای به کریم خـان زنـد و ایـل زنگنه ، ضمن شرح وضعیت متزلزل حسنعلی خان و اوضاع نابسـامان سـنندج ، آنـان را بـرای گـرفتن انتقـام شکسـت پیشـین خـود از والـی و تسـخیر پایتخـت اردلان هـا، بـه لشکرکشـی تحریک کرد.
با کشته شدن محمد حسن خان ، خسرو خان دریافت که کریم خـان زند از او به دلیل داشتن روابط نزدیک بـا خـان قاجـار و اطاعـت از وی، آزرده خـاطر اسـت (سنندجی، ١٣٧٥: ١٥١)؛ ازاین رو، با جمع آوری سپاه و استحکام باره و قلعـه ، خـود را بـرای هر نوع رخداد احتمالی آماده کرد و کوشید از طریق راهبرد دیپلماسی، با سازش و نزدیکی به خان زند که اکنون وارث تاج و تخت ایران شده بـود، حکومـت خـود را تـداوم بخشـد.
تحولات داخلی سنندج و رویارویی بزرگان خانـدان وکیلی دربرابر خسرو خان ، در شدت بخشیدن به وخامت این وضعیت بـیتـأثیر نبودنـد؛ بـه طوری که توطئه های محمدرشید بیگ وکیل به عنوان نفـر دوم دسـتگاه اردلان بـا همکـاری برخی از نزدیکانش ، علیمراد خان زند را که مدتی یکه تاز عرصه ی قدرت در میان اعضـای دیگر خاندان زند بود، به خلع قـدرت والـی اردلان از حکومـت تحریـک کـرد (سـنندجی، ١٣٧٥: ١٥٥؛ قاضی، ١٣٨٧: ٧٠- ٧١).
گرچه این انفصال از قدرت طولانی مـدت نبـود و خسـرو خـان بـار دیگـر بـه حکومـت کردستان دست یافت ، تـداعی کننـده ی رفتـار وکیـل در سـال هـای پـیش و پـس از اسـتقرار قدرتش بود تا باری دیگر روابط میان خاندان زند و خاندان اردلان را سردتر کنـد."