چکیده:
معزالدین محمدبن المیرزا فخرا معروف بـه فطـرت مشـهدی و مـتخلص بـه موسـوی ، از شاعران توانای قرن یازدهم هجری است . از دیـوان او سـه نسـخه در کتابخانـة مجلـس برجای مانده است که مشتمل بر غزلیات ، مفردات ، رباعیات و قصایدی در مدح امام علی بن موسی الرضا (ع ) و شاه مردان مرتضی علی (ع ) است که به حدود ١٦٠٠ بیت می رسد. سبک شعری فطرت هندی است که در بین اشعار او با ابراز احساسات عاشـقانه ، مضمون آفرینیهای بدیع و خیالپردازیهای تازه ، تجربیات روزمرة زندگی و صور خیـال مربوط به این دورة ادبی نمود می کند. غزلیاتش سراسر حکمت و اندرز است و تخیل کم نظیرش صور خیال را به زیبایی و با الفاظی جذاب در لابه لای اشعارش به تصـویر کشیده که حاکی از جهان آرمانی آکنده از نیکـی ، پـاکی ، ایمـان و صـفای اوسـت . از قصاید مدحی اش ، علی الخصوص مدح حضرت علی (ع )، بر می آید که وی شیعه بـوده و به اهل بیت ارادت داشته است .
Mo'ezz al-Din Mohammad b. Al-Mirza Fakhra, known as Fetrat of Mashhad, with the penname Musavi, is one of the great 11th century A.H./17th CE poets. Of his collection of poetry there are three manuscripts at the Majles Library, which comprise the poet's Ghazals (lyrics), Mofradat (single-distich-verses), Ruba'iyyat, and Qasideh-ha (odes) in praise of Imam Reza and Imam Ali, the total number of the verses adding up to 1,600.
His is the Indian Style that prominently reveals itself in the poet's fine romantic sentiments, novel thematic contents, daily experiences, and the imagery typical of the literary milieu of his time. His Ghazals are imbued with wisdom and counsel, and his exceptional imagination depicts imagery most beautifully and in the most fascinating manner; this all is indicative of the poet's ideal world suffused with virtue, purity, faith and sincerity. It appears from his panegyrics, especially those eulogizing Imam Ali, that Fetrat was Shi'i, with great affection for the Prophet's house.
خلاصه ماشینی:
"عقیق بی نیازی نیست در گنجینة شـاهان سکندر گرد عالم بهر یک دم آب می گردد (همان ، ص ٨٠) عجب رسمی است در ملک جنون فطرت که شاهانش جــدا از خـود نمی سـازنـد زنـجـیر عدالـت را (همان ، ص ١٠) کی زبان حال می فهمند اهل قیل وقال لحن داوود خموشی نغمة گوش کری است (همان ، ص ٣٦) در حقیقت ، اشارات نغز و لطیف و باریک به قصص انبیا به ویژه داستان حضـرت یوسف که در جای جای سخن وی نمود پیدا کرده است ، از بن مایـه هـای اصـلی سخن فطرت در مقولة تلمیح است : گرچه رشک یوسفم در حسن معنی موسوی کینه جویی بیش از اخوان است یعقوب مرا (همان ، ص ٨) ابیات زیر نیز نمونه های دیگری از علاقه و اشتیاق فطرت بـه داسـتان یوسـف و زلیخاست : عشق در مصر جنون لاف خدایی می زند حسن اگر یوسف شود در کسوت پیغمبری است (همان ، ص ٣٦) شد به رنگ دیدة یعقوب هر مویت سفید یوسف جان تا به کی زندانی آب و گل است (همان ، ص ٣٨) حاجتی رفع نشد بی بدل عمر عزیـز یوسفی گم شد اگر پیرهنی پیـدا شـد (همان ، ص ٦٦) و گاه در یک بیت چنان دو تلمیح را در کنار هم نشانده که گویی آب و آیینه را به هم پیوند زده است : دم تیغ تو جان تازه و عمر ابد بخشد نی ام محتاج آب خضر و انفاس مسیحا هم (همان ، ص ٩٨) داستان فرهاد کوهکن نیز از دستمایه های اصلی و مورد علاقة فطرت اسـت کـه باعث خلق ابیات بسیار زیبایی گردیده است : شه اقلیم عشقم بی خودی تخت روان من نه چون فرهاد مزدورم نه چون مجنون زمین دارم (همان ، ص ٩٢) کشم بر کوه درد از آه نقش جان شیرین را به آواز بلند این ناله کردم کوهکن بشنو (همان ، ص ١٠٦) دلـم شـد بیسـتون تیـشة فرهـاد مژگانـش هنوز آغاز شیرین کاری ناز و نیاز است این (همان ، ص ١٠٢) سبک و زبان فطرت بدیهی است که آشنایی با افق فکر و اندیشه و سبک یک شاعر یا نویسنده بدون شناخت اوضاع سیاسی ، اجتماعی و ادبی آن عصر امکان پذیر نیست ."