چکیده:
مطالعه ها نشان می دهد که به رغم آگاهی خانوادههای مسلمان نسبت به نهی از اسراف، تبذیر و پیامدهای آنها، یکی از مسائل درگیر بیشتر خانوادهها در جایگاه مصرفکننده، نداشتن اعتدال در تخصیص درآمد به مخارج مصرفی است . شناسایی علت ها و عامل های قابل مدیریت این عدم اعتدال، برای اقتصاددانان و متولیان ترویج فرهنگ دینی و نظام آموزشی و پرورشی رسمی و غیررسمی می تواند اهمیت داشته باشد. در مقاله پیش رو با استفاده از روش تحقیق تلفیقی به شناسایی این عامل ها و تعیین میزان هم بستگی آنها و ارتباطشان با رفتار مسرفانه پرداخته شده است . ابزار روش کیفی ، مصاحبه با تعدادی از صاحب نظران با شیوه گلوله برفی و تا حد اشباع نظری و ابزار روش کمی ، توزیع پرسش نامه بین والدین دانش آموزان دبستانی مشهد بود. یافته ها نشان می دهد سازگاری رفتار با آموزههای اقتصادی اسلام ـ عدم اسراف و تبذیر ـ با نظم پذیری جمعی درون خانواده، آیندهنگری و تقویت اراده، رابطه معنادار مستقیم دارد که تحت تأثیر عامل های ساختاری و زمینه ای قرار می گیرند. قاعدهمندشدن خانواده نیز تحت تأثیر کیفیت انتقال آموزههای اقتصادی اسلام، فرصت سازی و فرصت یابی تربیتی درون خانواده و کنش و واکنش درون خانواده نسبت به رعایت آموزه اقتصادی اسلام و کیفیت منبع تأمین معیشت درون خانواده است .
The studies show that in spite of Muslim households’ awareness of extravagance’s being forbidden and its consequences، one of the problems common to the most families as consumers is lack of moderation in the allocation of income to the consumer expenditures. Identifying the manageable causes and factors of this non-moderation may be regarded as important by the economists and officials responsible for promoting religious culture and formal and informal education system. In this paper، using a mixed research method، we have tried to identify these factors and determine their correlation with each other and with the wasteful behavior. The tool utilized in the qualitative method was 9 interview with some experts by means of snowball sampling method until theoretical saturation، and the tool utilized in the quantitative method was the questionnaire distributed among parents of primary school students in Mashhad. The findings show that behavior’s consistency with Islamic economic teachings (extravagance’s being forbidden) has a significant positive correlation with the collective disciplinary conduct within the family، the long-term vision and strengthening willpower، which are affected by structural and contextual factors. The family’s rule-based conduct and regularity is influenced by the quality of transferring Islam’s economic teachings، educative-opportunity making within the family، interacting on the basis of Islam’s economic teachings and the quality of family’s income resources.
خلاصه ماشینی:
شواهد متعدد بیانگر این است که در ایران به عنوان کشور اسلامی ، مهم ترین آموزه های اقتصادی اسلام مانند نهی از اسراف و تبذیر با هدف رفتارسازی در سطح انتقال دانش از راه نهاد خانواده مسلمان و وجود سرمایه مذهبی انباشته شده از گذشته ، نهادهای مذهبی مانند روحانیت و نهاد آموزش و پرورش رسمی و غیررسمی و رسانه های ملی و مذهبی ، در سطوح گوناگون ترویج شده یا در حال ترویج و تبلیغ است ؛ اما بین نظر و عمل بسیاری از مسلمانان ، شکاف وجود دارد (موسایی ، ١٣٨٦).
یافته های مربوط به هم بستگی های دو متغیره بر اساس روش کیفی ، متغیرهایی که هم بستگی آنها با رفتار مسرفانه والدین محاسبه شد، عبارت هستند از کیفیت انتقال آموزه اسلامی ، میزان باور به معاد و هدف مندی زندگی ، کیفیت منبع تأمین معیشت ، فرصت سازی تربیتی درون خانواده ، کنش و واکنش نسبت به رعایت آموزه اسلامی در درون خانواده ، نظم پذیری جمعی درون خانواده ، ویژگی های شخصیتی خانواده (خودکم بینی والدین )، سستی اراده ، آینده نگری ، طبقه اقتصادی خانواده و دوره عمر والدین (ساختار خانواده ).
یافته های پژوهش نشان می دهد که با فرض ثابت بودن عامل های ساختاری و زمینه ای به جای ارسال پیام مستقیم مبنی بر رعایت آموزه های اقتصادی اسلام ، والدین ، مربیان ، روحانیت و نهادهای فرهنگی می توانند برای سه عامل مؤثر مستقیم برای کاهش شکاف بین نظر و عمل ، برنامه ریزی کرده و تمرکز خود را بر تقویت همزمان آینده نگری ، نظم پذیری جمعی درون خانواده و تقویت اراده معطوف کرده تا شکاف بین نظر و عمل را به طورخودکار در رفتار اقتصادی خانواده ها کاهش دهند.