چکیده:
گذار به عصر ارتباطات و اطلاعات کـه بسـیاری از اندیشـمندان ، آن را واقعیـت هـزاره سوم دانسته اند، چیزی بسیار فراتر و بنیادی تر از تصورات عامیانه مبنی بـر گسـترش رایانه ها و فضاهای مجازی است . در این عصـر، بخـش عمـده ای از ارتباطـات درون و بین شهری ، بطور روزافزون از طریق فناوریهای ارتباطات مجازی صورت می گیرد که عملا از ویژگیهای محیط فیزیکی و مسافت بین مبدا و مقصد کاملا مستقل بـوده و بـه - علاوه ، به شیوه ای کاملا نامحسوس و نامرئی عمل می نمایـد. پیشـرفتهای چشـمگیر در حوزه ارتباطات مجازی و کاهش شدید محدودیتهای مسافتی و زمانی سفر، ضمن آنکه منطق نوینی به نام «فضای جریانها» را بر جغرافیای جهانی مسلط ساخته ، شهر امروز را با دو ماهیت جدایی ناپذیر فیزیکی و مجازی تعریف نموده است . حال ، پرسش اساسی آن است که در چنین شرایطی ، روشهای رایج در مدیریت و برنامه ریزی امـور شـهری که عمدتا به ماهیت فیزیکی شهر توجه دارند، تا چه حد مـی تواننـد در توجیـه و هـدایت گرایشهای نوین شهر فیزیکی -مجازی امروز، کارآمد باشند؟ به همـین منظـور، در ایـن پژوهش ، با رویکردی ریشـه ای و روشـی تحلیلـی -توصـیفی ، ابتـدا بـا مطالعـه اصـول بنیادین جامعه صنعتی (که بسیاری از روشهای کنونی مدیریت و برنامه ریزی ، برآمـده از آن عصر هستند)، تـلاش شـده اسـت تـا ویژگیهـای اساسـی و کلـی الگوهـای رایـج ، استخراج شود. سپس ، با روشی کیفی و قیاس تطبیقـی میـان ایـن ویژگیهـا و تحـولات صورت گرفته در عصر ارتباطات مجازی در هرکدام از این اصول (که در واقع ، اصول جامعه عصر ارتباطات می باشند)، میزان سازگاری آنها با شرایط کلی عصر ارتباطـات ، مورد ارزیابی قرار گرفته است . یافته های پژوهش بیانگر آن است که الگوهای رایـج ، در بیشتر موارد، با اصول جامعه عصر فناوری اطلاعـات و ارتباطـات مجـازی ، همخـوانی چندانی نداشته و این امر، می تواند از دلایل اساسی عدم کارایی مطلوب این روشـها در برخورد با شهر امروز به شمار آید. این موارد در قالب آسیب شناسی و در چند محور کلی (مفهوم ، روش شناسی ، شاخص شناسی ) مطرح شده است و در پایان ، از جمع بنـدی این بخش ، الزاماتی که در بازنگری روشهای رایج ، با این رویکرد باید مورد توجه قـرار گیرد، بیان شده است
خلاصه ماشینی:
"بطور مثال ، این پژوهش ، با تاکید بر بعد مدیریتی انجام گرفت ، ولی از آنجایی که این بعد در ارتباط با دیگر ابعاد دیگر می باشد، این پرسش به ذهن پژوهشگر یا مخاطب متبادر می گردد که ظهور این فناوری های نوین ، چه پیامدهایی می تواند بر الگوی کاربری زمین ، الگوی مسکن و یا حتی مدیریت صنعتی و بازرگانی داشته باشد؟ و بدنبال آن ، درصورت وقوع چنین تحولاتی ، نظام مدیریت و برنامه ریزی چه شرایطی را تجربه خواهد نمود؟ و سرانجام آنکه دگرگونی های جامعه در عصر ارتباطات ، چه الزاماتی را برای برنامه ریزی آینده ایجاد خواهد نمود؟ به علاوه ، اگر سطح و افق دید خود را گسترش داده و به سطح جهانی نیز نظری بیفکنیم ، با پرسشهای دیگری روبرو خواهیم بود؛ اگر گسترش ارتباطات کارکردی به معنای کمرنگ شدن مرزها و یکپارچگی کارکردی باشد، با توجه به گسترش روزافزون فناوریهای نوین ارتباطی در سطح جهانی و کاهش قابل توجه محدودیتهای مسافتی در این تبادلات ، یکپارچگی ابر شهر-منطقه ها در سطح جهانی و تشکیل شبکه ای از این واحدهای فضایی همکار را تا چه حد می توان عملی دانست ؟ و چگونه می توان بصورت علمی و جدای از بحثهای رایج در میان عامه ، روند کمرنگ شدن مرزهای بین المللی در آینده در مقابل نیروی بسیار قدرتمند «جهانی شدن » و در نتیجه ، تشکیل آنچه از آن به «دهکده جهانی » یاد می کنند را راست آزمایی نمود؟ به علاوه ، اگر نظری به دیگر ابعاد بیفکنیم ، آیا گسترش این روند، می تواند منجر به همگرایی های گوناگونی در زمینه فرهنگ ، الگوهای زندگی و بدنبال آن ، استحاله جوامع کوچک در منطق اجتماعی و فرهنگی جوامع کلان و مسلط بر شبکه - های جهانی و کمرنگ شدن هویتها و تعلقات فرهنگی شود؟ موارد این چنینی ، می تواند زمینه ساز تهدیدها و فرصتهای مهمی برای شهر فردا باشد که شایسته است در پژوهشهای آتی بدان پرداخته شود(خیرالدین و خزائیان ، ١٣٩٢)."