چکیده:
آقای ملکیان در این گفتوگو، دو موضوع را بیان میکنند: یکی ناسازگاری دین و مدرنیته و دوم ناسازگاری معنویت و مدرنیته. در بخش اول قوام دین را تعبد و قوام مدرنیته را تعقل میدانند و این دو را ناسازگار اعلام میکنند و در بخش دوم معنویت را زاده عقلانیت میدانند و بدین ترتیب سازگار با آن اعلام میکنند.
خلاصه ماشینی:
"کاملا بستگی دارد که ما هویت و جوهره دین و هویت و جوهره مدرنیته را در چه چیزی معنا میکنیم؟ نکته سوم؛ اگر چه بنده قائل هستم به این که میشود درباره ارتباط دینداری و مدرنیته یک رأی کلی داد ولی در عین حال معتقدم، این رأی کلی درباره دینداری تمام عیار و مدرنیته تمام عیار است، یعنی یک سنخ آرمانی (Ideal Type) از دینداری و مدرنیته.
مثلا اگر انسان به حیات پس از مرگ قائل باشد بهداشت روانیاش نسبت به زمانی که به نقیض این گزاره یا به عدم وجود حیات پس از مرگ باور داشته باشد، بهتر تأمین میشود.
در این سخن اشکالات بنیادینی وجود دارد که به آنها اشاره میشود: الف) وی تعبد را اینگونه معنا کردهاند: «شما زمانی به x متعبد هستید که به فرض بگویید: الف ب است چون xبه این گزاره اعتقاد دارد.
ج) از این مصاحبه چنین برمیآید که، آقای ملکیان ایمان را نوعی تصدیق ذهنی میدانند؛ زیرا همه جا از پذیرش، تصحیح، اثبات و نفی، رد و قبول، جرح و تعدیل باورها و اعتقادات سخن گفتهاند و آن نیز به معنای باورپیدا کردن به یک گزاره مانند الف، ب است.
در این گفتوگو هیچ اشارهای به این فرض نشده است که اگر بتوان با ادله عقلانی پایههای اصلی دینداری را اثبات کرد و لزوم تعبد را مستدل نمود، آن گاه منافاتی میان عقلانیت و تعبد نیست.
3. در ادامه بحث این موضوع مطرح شده که، قوام مدرنیته به عقلانیت است و کسی مدرن دانسته شده که «ترازوی هر گونه رد و قبول، انکار و تأیید، جرح و تعدیل، تضعیف و تقویت را در درون خود قرار دهد."