چکیده:
آقای کدیور در این مقاله رابطه و نسبت حقوق بشر، لائیسیته و دین را بررسی کرده است. وی حقوق بشر را از مهمترین، فراگیرترین و مطرحترین مباحث هفتاد سال اخیر دانسته و معتقد شده است که در سه محور اساسی چالش بین دین و حقوق بشر یعنی برابری حقوقی انسانها، آزادیهای دینی و مذهبی و قابل نقد و گفتوگو بودن گزارههای دینی و کلیه احکام مرتبط با انسان، به نفع اندیشه حقوق بشر حل شده است. همچنین گفته است که در قرائت نواندیش از ادیان الاهی ـ که در قرن اخیر به تدریج به قرائت غالب در میان پیروان مهمترین ادیان الاهی تبدیل شده است ـ هیچ یک از آن امور سهگانه ذاتی ادیان نبودهاند، بلکه از احکام متغیر و زمانمند دینی به شمار میروند. و در ادامه به مقایسه دو دیدگاه لائیک و دینی نسبت به مرجعیت برای حقوق بشر پرداخته و به برخی استدلالهای طرفین اشاره کرده است.
خلاصه ماشینی:
"از جمله مؤیدات رویکرد لائیک به حقوق بشر آن است که فرض کنیم، استناد و مرجعیت دینی برای مواد حقوق بشر مجاز باشد؛ در این صورت با توجه به تنوع و تکثر ادیان، تعالیم کدام دین مرجع حقوق بشر خواهد بود؟ اگر چنین مرجعیتی را برای چند دینی که پیروان بیشتری دارند، قائل شویم، باز سؤال قبلی باقی میماند، به علاوه هر دینی چندین مذهب دارد، در تدوین حقوق بشر (بر فرض که دین خاصی را به عنوان مرجع انتخاب کردیم) مرجعیت را به کدام مذهب آن دین بدهیم؟ و در مرحله سوم، در هر دین و مذهبی نیز قرائات متفاوتی موجود است، بر فرض انتخاب یک دین و مذهب خاص به عنوان مرجع، مرجعیت را باید به کدام قرائت دینی و مذهبی داد؟ با انتخاب یک دین و مذهب و قرائت خاص، دو مشکل دیگر پیش میآید: یکی اینکه حقوق پیروان ادیان دیگر رعایت نمیشود و دیگر اینکه بهطور کلی حقوق ناباوران به مطلق دین نادیده گرفته میشود؛ بنابراین چارهای باقی نمیماند جز اینکه حقوق بشر را، از مطلق اعتقاد دینی و غیردینی مستقل کنیم؛ به این معنی که حقوق را از آن مطلق انسان بدانیم و برای هیچ اعتقاد دینی حق ویژه یا امتیازی قائل نشویم، ثانیا در تدوین حقوق بشر به هیچ یک از تعالیم دینی استناد نکنیم، حقوق بشر را در پرتو آن تدوین نکنیم و هیچ ارزش دینی را مرجع حقوق بشر ندانیم، یعنی در یک کلمه، در حوزه حقوق بشر لائیک باشیم.
اشاره به برخی از مصادیق این موارد مشکوک، اهمیت این بحث را اثبات میکند: الف) آیا باید در تعلیمات عمومی ابتدایی در مدارس دولتی، بلکه در همه تعلیمات عمومی اجباری، بر اساس ایمان به وجود خدا عمل کرد یا به گونهای که گویی خدا مرده است؟ واضح است که والدین کودکان حق دارند فرزندانشان را در مدارس خصوصی مذهبی یا لائیک مطابق اعتقادات خود تربیت کنند، اما در مدارس عمومی دولتی چه باید کرد؟ بهویژه در جوامعی که دین باوران در اکثریت مطلق هستند، آیا تعلیمات عمومی آموزش و پرورش باید با مرجعیت ارزشهای دینی مشترک تعریف شود یا با نفی آنها و اشاعه مبانی لائیسیته؟ واضح است که تعلیمات عمومی ابتدایی از مهمترین بخشهای حوزه عمومی است و در ترسیم آینده فرهنگی جهان، بیشترین تأثیر را دارد."