خلاصه ماشینی:
"وی ابراز نگرانی میکند که چرا در ایران پس از انقلاب که انتظار میرفت رجوع به متفکران اصیل اسلامی بیشتر مورد توجه قرار گیرد و مثلا دانشگاه ادبیاتها و گروههای ادبیات فارسی که منابع اولیه شان آثار عرفانی به زبان فارسی است، یا دانشکدههای الاهیات لااقل در گروههای ادیان و عرفان که ظاهرا و بنابه اسم گروه علمی خود، خود را متولیان طرح آثار این بزرگان میدانند، مجالس تذکر و بزرگداشت از این قبیل برگزار کنند، ولی چنین نکردند؟ و خود نویسنده در پاسخ چنین میگوید که سیاستگذاری کلان فرهنگی در ایران، دچار سردرگمی و مشکل است.
نویسنده در پایان احساس امیدواری میکند تا این قبیل جلسات موجب شود، اهتمامی جدی در تذکر و تعظیم به میراث معنوی اسلام و بزرگان آن مثل مولوی معنوی پیدا شود و کسانی که این میراث را احیانا باطل میدانند و به اتهامات کلیشهای که از اواسط دوره صفویه متداول شده، و آن اینکه هر متفکری را که با سبک و مذاق فکری خود منطبق نمیدانند."