چکیده:
هدف این پژوهش بررسی تاثیرسبک های مختلف آموزش (مداخله ای، تعاملی،غیر مداخله ای) برمیزان خودکارآمدی دانش آموزان دختر پایه دوم متوسطه در درس فیزیک 2 است. روش تحقیق نیمه آزمایشی با طرح (پیش آزمون ـ پس آزمون با گروه کنترل) است. جامعه آماری متشکل از کلیه دانش آموزان دختر سال دوم رشته ریاضی فیزیک دوره متوسطه است که تعداد کل آنها420 نفر است. نمونه آماری این پژوهش 60 نفر است که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای از جامعه آماری مورد نظر انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده پرسشنامه استاندارد سنجش خودکارآمدی شرر و همکاران است. روایی این پرسشنامه در پژوهش های قبلی درحد قابل قبول گزارش شده بود. دراین پژوهش نیز برای سنجش پایایی از روش آلفای کرونباخ استفاده شد و میزان آن78/ 0 محاسبه گردید. روش تجزیه و تحلیل آماری دراین پژوهش عبارت است از شاخص های آمار توصیفی و آزمون آمار استنباطی تحلیل واریانس یک طرفه وآزمون تعقیبیLSD است. یافته های پژوهش نشان دادکه به طور کلی بین میزان خودکارآمدی دانش آموزان گروه های آزمایش و گواه تفاوت معناداری وجود دارد (F ((3 and 56) =5/441 and P=0/002و خودکارآمدی دانش آموزان از طریق سبک های آموزش تعاملی و مداخله ای افزایش یافته است. به علاوه سبک های مختلف آموزش اثرات متفاوتی بر مولفه های خودکارآمدی شامل تمرکز بر هدف، تعمق در هدف، انگیزش درونی، توانایی حل مساله و خود ارزشیابی دانش آموزان داشته است.
This study aimed to investigate the effect of different educational styles (including interventional، interactional، non-interventional) on self –efficacy of female students of second-grade of high school in Physic 2 course. The research method was of quasi-experimental type (using pre-test and post-test with control group design). With the total number of 420، the statistical population was consisted of all female students in second-grade of high school. The statistical sample being selected by means of cluster random sampling included 60 students. The applied instrument was the standard questionnaire of self-efficacy measurement of Sherer and colleagues (1986). In previous researches، the validity of this questionnaire had been reported to be at an acceptable level. Its reliability، also، had been confirmed by Cronbach's alpha (0/78). Descriptive statistic indices and one-way ANOVA and LSD post hoc tests were used so as to analyze the data. The findings showed that there was a significant difference between students' self-efficacy in experimental and control groups F ((3 and 56) =5/441 and P=0/002); in that، the students' self-efficacy increased through interactional and interventional styles. Moreover، different educational styles had different effects on self-efficacy parameters including the purpose concentration، purpose reflection، intrinsic motivation، problem solving ability، and students' self-assessment.
خلاصه ماشینی:
پژوهشگران با توافق بسیاری نتیجه گرفتهاند که تنها اهداف تبحری با الگوهای مثبت یادگیری و موفقیت و خود کارآمدی مربوط است ( 2007،(Hsieh,Sullivan"Guerra انجمن ملی روان شناسان مدرسه فرانسه اظهار میدارد که به دانشآموزان فرصت دهید تا محیطشان را کنترل کنند ؛تصمیم گیری داشته باشند و برای کسب موفقیت مسیرهای متفاوت را انتخاب نمایند تا تعمق برهدف آنها افزایش یابد (2010،Communique Handout ) از منظر تئودوراکیس مالیو پاپایونو بنکا و فیلاکتکیدو (1999،(Theodorakis, Maliou, Papaionnou, Beneca" Filactakidou تمرکز بر هدف بر این اشاره داردکه دانشآموزسعی کند تاتکنیکهایی را به کارگیرد تا عملکرد خود را با مورد توجه قرار دادن و هدایت موضوع، بهبود دهد وتوسعه راهبردهای جدید برای ارتقای عملکرد را گسترش دهد.
حل مسأله فرایندی شناختی ـ رفتاری است که فرد از طریق آن در صدد شناسایی یا اکتشاف راه حلهای اثر بخش یا سازگاری برای حل مسائل روزمرهای برمیآید که با آنها مواجه گشته است (2004،Nezu)خود ارزشیابی به عنوان خود پندارههای رغبت و توانایی شناخته میشود و چگونگی تفکر افراد درباره خودشان یا تمایل آنها به این که چگونه میخواهند باشند را میسنجد (2011،Luo, Koras,Hawarth"Plomin ) خود ارزشیابی در سازماندهی تعلیم و تربیت میتواند به عنوان شکلی از ارزشیابی درونی تعریف شود که به دانشآموز اجازه میدهدکه کیفیت کار خود را با توجه به امکانات و تواناییهایش بسنجد و فرایندی است که منجر به پاسخگویی به این سؤال میشود که کیفیت کار من چگونه است؟ (2011، (Brjec,Gradisnik"Koren معلمان میتوانند با ارئه بازخوردهای مناسب و مثبت و سازنده خود ارزشیابی فراگیران را ترغیب نمایند و بر این اساس باید فرصت اظهار نظر به ویژه در زمینه کارهای گروهی را فراهم سازند و از این طریق فراگیران را با توانمندیها وناتوانیهای خودآگاه سازند (2010،Ristevska ) نارسیس، کئورندل و درسل 2011)، (Narciss, Koerndle " Dresel براین باورند که بدون شک خودارزشیابی مثبت برای دانشآموزان سازنده است وخودارزشیابیهای مثبت به دنبال داشتن باورهای مثبت ازخود به وجود میآید، چرا که این امر برای دانشآموزان افزایش توانمندی را به همراه دارد، به علاوه رضایت در انجام کار به عنوان مؤلفه اساسی و بنیادی خود ارزشیابی، با انجام موفقیت آمیز کارها مرتبط است.