چکیده:
این مقاله با رویکرد تحلیلی و اسنادی، با هدف بازکاوی اندیشه متفکران اجتماعی و عالمان ادیان، به بررسی خاستگاه و منشا پیدایش ادیان و مرحله آغازین دین بشری می پردازد و با واکاوی و بررسی دیدگاه دکتر شریعتی در این عرصه، به استخراج نظریه دینی وی و میزان همسویی آن با دیدگاه رایج دینی برگرفته از معارف ناب قرآن و اهل بیت‰ می پردازد. درباره نظریات پیدایش ادیان، نظریات ترس، جهل، اقتصاد، انمیسم، روح گرایی، طبیعت پرستی و فطرت مطرح، و نکاتی درخور تامل در هر نظریه وارد شده است. شریعتی در این زمینه، همه نظریات را طرح می کند و جامعه بشری را همزاد «پرستش» می داند و نظریه خاصی را ترجیح نمی دهد؛ اما وی مرحله آغازین دین بشری را «شرک» تلقی می کند که پیامبران برای بیدار کردن فطرت خداداد بشر و دعوت به توحید فرستاده می شوند. این تلقی، با نظریه رایج دینی برگرفته از معارف قرآنی ناهمسوست.
خلاصه ماشینی:
"حاصل آنکه در اندیشة دینی، توجه به چند نکته در منشأ پیدایش دین ضروری است: اولا در اسلام دین و دین داری هیچ گاه اموری نامعقول و غیرطبیعی نبوده و نیستند؛ ثانیا پیدایش دین با پیدایش بشر همراه بوده و از نظر تاریخی نیز هیچ جامعهای خالی از دین نبوده است و از نظر قرآن و حتی سایر ادیان الهی، نخستین انسان روی زمین پیامبر الهی حضرت آدم( بوده است؛ ثالثا خاستگاه دین و منشأ واقعی آن فطرت آدمی است؛ یعنی دین، اقتضای ذات بشر را دارد.
بنابراین دو گرایش اساسی در پیدایش دین وجود دارد: نخست: گرایش نظریة تکاملی که این نظریه پیدایش و پالایش و تصعید و تعالی و دیانت را از تکوین اعتقادات توتمی و تابویی (و از آنیمیسم و آیناتیسم و هلورئیسم و ییسیکلورئیسم) نزد انسان های بدوی و قبایل اولیه شروع میکنند و دین نخستین آدمی زادگان را شرک (بتپرستی) میداند و آن گاه تدریجا به پیدایش افکار توحیدی (پلیتهایسم و مونوتهایسم) میرسد؛ دوم گرایش نظریة یکتاگرایانه و توحیدی که این نظر تصور اولیة دینی را از گوهر دیگری میداند و سپس آن را در مدارج رشد و پیشرفتی که در پیش دارد، تبدیل به فساد میشمارد و معتقد است که دیانت نخستین آدمیان در جامعة بشری به ابتذال و آلودگی دچار شده است (آشتیانی، بی تا، ص 39).
لذا دین ابتدایی بشر توحید بوده است؛ همان گونه که نخستین انسان روی زمین پیامبر خدا بوده است؛ ثانیا همین فطرت خداجویی در ذات بشر نهفته و با آفرینش وی همراه است؛ ثالثا انبیای الهی و اولیای خدا در جوامع بشری و نیز عقل بشری در درون انسان، برای رشد و تقویت این حقیقت ضروری اند؛ رابعا بدون عوامل انحرافی، کفر و شرک در انسان هرگز راه ندارد."