چکیده:
ابنسینا همواره از تمایز و تقابل دو نوع وجود، وجود خاص و وجود اثباتی، سخن میگوید که خود مبنای تمایز ماهیت و وجود است. به همین جهت، مسئلۀ مشهور تمایز میان ماهیت و وجود به نوعی در خصوص این تمایز نیز مطرح میشود. مسئله آن است که آیا وجود خاص اساسا وجود است؟ این در واقع مسئلهای است در خصوص ماهیت: آیا در درک ابنسینایی از ماهیت، معنایی از وجود حاضر است؟ این جستار تلاش میکند تا بر اساس ارتباط وجود خاص با معانی وجود اثباتی، وجود قابلی، شیئیت و ماهیت، این نکته را تبیین کند که تمایز وجود خاص از وجود اثباتی در فلسفۀ ابنسینا در واقع تمایزی میان دو وجه از وجود در معنای یونانی آن است؛ تمایزی که مبنای تمایز وجود و ماهیت است و در فلسفۀ یونانی چندان مورد تأکید قرار نمیگیرد.
خلاصه ماشینی:
صريح ترين دليلي که ابن سينا براي تمايز وجود از ماهيت عنوان ميکند آن است که چون وجود مقوم ماهيت نيست ، ميتوان ماهيتي را تصور کرد و آن را کامل کرد به اين معنا که همه اجزای يک ماهيت را در نظر گرفت ، بدون آن که به وجود يا عدم آن توجه کرد.
ميدانيم که وجود در فلسفه ابن سينا صرفا به معناي وجود خارجي نيست ، بلکه وجود در اعيان در برابر وجود در ذهن تنها حوزه اي از وجود را در بر ميگيرد [٣، ج ١، صص ١٢٢ـ١٢٤] و آن چه در حوزه عين معدوم است ميتواند «موجودا بالفعل في العقل » باشد و بنابراين تنها «من حيث هو موجود في العقل » مورد وصف قرار گيرد [٤، ص ٩١].
ابن سينا ميگويد شيء نميتواند از يکي از دو معناي وجود در اعيان و وجود در ذهن خالي باشد بلکه يکي از اين دو معنا لاجرم بايد آن را همراهي کند چراکه در غير اين صورت نميتوان از آن سخن گفت يا خبر داد [٤، صص ٢٨٠ـ٢٨١].
٤. وجود و حقيقت ابن سينا همچنين از وجود اثباتي سخن ميگويد که به نظر ميرسد به معناي وجود در يکي از دو حوزه عين يا ذهن باشد و آن را صريحا از «وجود خاص » که آن را «الحقيقۀ التي عليها الشيء» ميخواند متمايز ميکند [٤، ص ٢٨٠].