چکیده:
آلمانیها از قرن هفدهم با ادبیات فارسی آشنا شدند. نخستین هیأت سیاسی- اقتصادی در اواخر قرن شانزدهم از هولشتاین آلمان به دربار صفوی اعزام شد. در میان این هیأت، مترجمی به نام آدام اولئاریوس حضور داشت که در سفرنامه خود نامی از فردوسی نیاورده است. در همین قرن مدرسهای به نام «ألسنه شرقی» در فرانسه شکل گرفت.در این مدرسه چهار زبان عربی، عبری، ترکی و فارسی تدریس میشد. علاقهمندان زبان فارسی در این مدرسه آن را آموختند. شخصیتهای نامور آلمانی مانند اشتیگلیش، کنتس آیدا هان هان و هاینریش هاینه تحت تأثیر «شاهنامه» آثار جدیدی پدید آوردند. مردم آلمان توسط همین آثار با ایران و «شاهنامه» فردوسی آشنا شدند.
خلاصه ماشینی:
این مسأله با دو سؤال پیوستگی دارد: الف) آلمانیها چگونه فارسی آموختند و چه شد که سراغ «شاهنامه» فردوسی رفتند؟ ب) حماسه فردوسی در سنجه با دیگر حماسههای جهان از چه ارزشی برخوردار است و ارزشی که توانست آلمانیها را به خود جلب کند کدام است؟ پیشینه تحقیق آنچه در مورد تأثیر و نفوذ «شاهنامه» در کشور آلمان نوشته شده در قالب اطلاعات پراکنده و گاه غیر مستندة و یا اظهارنظرهای کلی و کوتاه است که هیچگونه انسجامی بر آن مترتب نیست.
هامر ترجمهها و اقتباسهای فراوان از آثار شرقی دارد، ترجمه داستان «هزار و یک شب» به آلمانی(1823م)، چاپ نفیس «گلشن راز» شیخ محمود شبستری با ترجمه آلمانی(1838م)، بررسی درباره قدیمیترین شعر فارسی(1832ش)، دایرةالمعارف شرقی، مشتمل بر ادبیات شرقی و تاریخ آن به زبان آلمانی و بسیاری دیگر از این جملهاند(نیکبین، 1380: 1122).
این ترجمه تا ماجرای مرگ رستم است که توجه عموم را به «شاهنامه» فردوسی جلب کرد.
F. Schack) دیگر مستشرق آلمانی بود که توانست ترجمه کاملی از «شاهنامه» را در سال 1851 میلادی به زبان آلمانی انجام دهد، که در آن به شرح حال فردوسی نیز پرداخته بود(صفا،1389: 218-219).
از آن جمله باید از شاعران زیر نام برد: 1-هالیستن(Halisten) در سال 1839م و فون استار کنفلس(Von Estar kenefls) در سال 1840 داستانی ساختند، مبنی بر زیارت تیمور از مقبره فردوسی(صفا، 1357: 226)گرچه فون استار کنفلس خود ترجمه¬ای از «شاهنامه» انجام داده بود ولی تألیف اثر یادشده نشان میدهد که ترجمههای پیشین مورد توجه این دو شخصیت قرار گرفته است.