چکیده:
از میان جریانهای فکری تمدن اسلامی، معتزلیان در خردگرایی بسی نامدارترند. بنیاد اندیشه معتزله، که به «اهل العدل و التوحید» نیز شناخته شدهاند، بر اعتبار عقل و تقدم آن بر نقل و سمع استوار است. تأکید معتزله بر جایگاه و نقش عقل و تقدم آن بر نقل، با دیدگاه آنان در مورد اختیار و آزادی انسان پیوندی نزدیک دارد. اندیشه اختیار به همراه اصل امربه معروف و نهی از منکر، دستاوردها و نتایج روشنی برای اندیشه سیاسی معتزله داشت که در چارچوب آموزه امامت انتخابی میتوان به آن پرداخت. این آموزه که در مرزبندی با شیعه و دیگر جریانهای فکری اهلسنت طرح شد، امامت را دارای سرشتی قراردادی با هدف تأمین مصالح دنیوی، معرفی میکند. هرچند معتزله نقش امت در انتخاب و برکناری امام و اعتراض و ایستادگی در برابر وی را شناسایی میکنند، در نهایت انتخاب امام را به افرادی میسپارد که شایستگی تشخیص امام را دارند؛ از این رو نظریه سیاسی معتزله بیشتر نخبهگرایانه است و از حاکمیت مردم در دموکراسی متفاوت به نظر میرسد. مقاله حاضر با نگاهی گذرا به شکلگیری معتزله و بنیادهای کلامی آن، اندیشه سیاسی آن را تحلیل و بررسی میکند.
خلاصه ماشینی:
"بر همین اساس عبدالجبار اساس استدلال میکند: هرگاه دلیل عقلی از چیزی منع کند و از ظاهر سمع خلاف آن برآید، باید آن را تأویل برد؛ زیرا آن کس که دلایل سمعی (نقلی) را نصب کرده، همان کسی است که دلایل عقلی را نیز قرار داده است؛ بنابراین ناسازگاری آن دو جایز نیست(زینه، 1 صلی الله علیه و آله و سلم 78، ص122، به نقل از عبدالجبار، 1 صلی الله علیه و آله و سلم 65، ج13، ص218).
عبدالجبار پس از بحثی گسترده در مورد ناتمام بودن دلایل عقلی، وجوب امامت را نیازمند سمع دانسته و در این راستا، نخست به نیاز به امام برای اقامه حدود و سپس به اجماع همچون دومین دلیل استناد جسته است(عبدالجبار، 1422، ص۴۱ـ۴۸).
عبدالجبار دیدگاه معتزله را چنین جمعبندی کرده است: افضل بودن، از شرایط ضروری برای امام نیست و تنها عامل ترجیح دهنده قلمداد میشود، بنابراین هرگاه در فرد مفضول یک ویژگی یافت شود که او را برتری بخشد و توانمندتر کند، او به پیروی سزاوارتر است(عبدالجبار، ۱۹۶۵، ج۲۰، ص22 صلی الله علیه و آله و سلم ).
معتزله قیام مسلحانه را به وجود رهبری دادگر، تشکل، سازماندهی و برخورداری جنبش از امکانات لازم برای پیروزی مشروطکردهاند(العماره، ۱۹۷۷، ص213) اندیشه سیاسی معتزله، با وجود تأکید بر قراردادی و انتخابی بودن امامت و پذیرش امکان برکناری از این مقام در صورت از دست دادن شرایط و شناسایی حق ایستادگی و قیام برای مردم، در مجموع الگویی نخبهگرایانه از نظام سیاسی را بازنمایی میکند."