خلاصه ماشینی:
"روزی هنگامی که از کنار امام سجاد(ع)گذشت اشاره به حضرت کرده و گفت:این مرد مرا خسته کرده،زیرا هر کاری میکنم نمیخندد سرانجام مرد یاوهگو روزی بنا گذاشت هرطرو شده امام را بخنداند،لذا چون امام را دید که همراه دو غلامش به جائی میرود،پرید و عبای حضرت را از دوشش گرفت و فرار کرد.
*** شخصی نزد حضرت رسول(ص)آمد و عرض کرد:یا رسول الله!به من کاری را یاد بده که خدا و بندگان خدا مرا دوست بدارند،اموالم زیاد گردد،بدنم سالم شود،عمرم دراز گردد و خداوند مرا با تو محشور گرداند.
حضرت فرمود: شش خصلت است که نیاز به شش خصلت دارد:1-اگر خواستی که خداوند تو را دوست بدارد،پس از او بترس و تقوی الهی داشته باش.
2-اگر خواستی که بندگان خدا تو را دوست بدارند،پس به آنها نیکی کن و از آنچه در دست آنان است بینیاز باش."