خلاصه ماشینی:
"جلال مقدم:سؤال اول این بود که«نقاش ایرانی از چه منابعی تغذیه میکند؟»و گذشته از آن چیزی که نقاش را میسازد و به صورت نقاش درمیآورد و آنچه در محیطمان میبینیم چیست؟موضوعی را که میخواستم بگویم عبارتست از این که نقاش نخست یک آدم است و بحثی درش نیست،کسی است در این مملکت که گذشتهای دارد و با مقیاسهای ایرانی بزرگ شده تأثیر و تأثراتی از این گونه وی را ساخته،و این مسأله ایست که میخواهم به خود آقایان واگذارم تا بدان بپردازند.
اما مسأله دیگر اینست که اگر نقاش هنرمند و روشنفکر است،پایههای هنر و روشنفکری او چیست و کجاست؟یعنی نقاش آیا احتیاج حس میکند به این که به مسایلی پی ببرد که از نظر هنری در محیط خودش و همچنین خارج از محیطش وجود دارد؟خیلی سادهتر آنکه آیا لازم دارد در خارج از چهارچوب هنر نقاشی مطالعه بکند؟و آیا این مسأله را ملاک کار خویش قرار میدهد،به طور کلی به مسایل روشنفکرانه قرن بیستم نیز آگاه باشد *چنگیز شهوق:فرض بفرمایید شخصی لال باشد و آنچه را از محیط خویش احساس کرده نتواند بگوید،آیا این شخص احساس ندارد؟ آل احمد:اینجا ما با آدمهای لال سر و کار نداریم،با کسانی سر و کار داریم که زبانشان دراز است و ما شاء الله خیلی هم خوب حرف میزنند.
خانم دانشور:آیا نقاشی هنر دیررس است؟ ضیاءپور:این موضوع یعنی چه؟باید آن را توجیه کرد آیا به این معنی است که هنرمند الآن کاری را میکند و مردم دیرتر میفهمند؟بایست چشم به راه ماند که کار امروز صد سال دیگر فهمیده شود؟ این مطلب را باید توجیه کرد،چون یکی از راههای درست هنرمندان ما روشن خواهد شد."