چکیده:
امروزه بخش قابل توجهی از اقتصاددانان معتقدند که میتوان با استفاده از الگوهای توسعه نهادی، پیشرفت اقتصادی را برای کشور به ارمغان آورد. اما آنچه در این مسیر حائز اهمیت است درک و شناخت درست و دقیق مبانی اقتصاد نهادگراست. از این رو در این پژوهش سعی شده است ضمن توجه به مبانی فلسفه در دو حوزه هستیشناسی و انسانشناسی، دلالتهای آن در حوزه اخلاق در رویکرد نهادگرایان اولیه نیز توجه شود. با توجه به گستردگی مباحث در حوزه اقتصاد نهادگرا سعی شد بیشتر به آن دسته از مبانی که نشاندهنده تفاوتهای کلیدی مدل توسعه نهادگرا با سایر مدلهای متعارف است با روش تحلیلی کتابخانهای پرداخته شود. نتایج پژوهش نشان میدهد در میان مبانی مدل توسعه نهادگرایی سه مبنای تکاملگرایی یا داروینیسم اجتماعی، عقلانیت محدود و تکامل انگیزههای اخلاقی در چارچوب نهادی به ترتیب بیشترین تاثیر را برای ایجاد تمایز نسبت به سایر روشها در الگوهای نهادی توسعه داشته است.
Today، a significant portion of economists believe that by using the patterns of institutional development، economic progress brought to the country. But on this path، exact understanding of the principles of institutional economics is very important Since، in this research we try to consider moral principles of institutional approach as well as principles of philosophy in ontology and Anthropology areas. Considering vast domain of institutional economics we will focus on those areas which represent the key differences between this model and the others. It seems that three concepts of evolutionism or social Darwinism، bounded rationality and moral motivations in behaviors have the biggest effect on principles of institutional models، respectively. It seems that three concepts of evolutionism or social Darwinism، bounded rationality and moral motivations in behaviors have the biggest effect on principles of institutional models، respectively.
خلاصه ماشینی:
"اگرچه برخی از پژوهشگران معتقدند مبانی اخلاقی نهادگرایی درحقیقت معادل مبانی اخلاق نظریه عملگرایانه است (مهدوی و پاداش، 1386) اما به نظر میرسد با توجه به آنچه پیش از این پیرامون الگوی توسعه از منظر نهادگرایان بحث شد به طور کلی اقتصاددانان نهادگرا در تبیین الگوی مطلوب و نشان دادن مفهوم چیستی خوبی و بدی خود را مسئول ندانسته و بیشتر تلاش خود را در جهت تبیین چگونگی دستیابی به آن قرار میدهند.
از این رو اگرچه به روشنی با مبانی اخلاقی اقتصاددانان متعارف مبنی بر پذیرش الگوی فایدهگرایی و نفع شخصی مخالفند، اما این مسئله بیشتر در حوزه فرااخلاق بوده و ناظر به رویکردی به انسانشناسی اخلاق است که در پی توصیف انسان است و از این منظر در پی توجه به اخلاق به عنوان یک عنصر مهم در زیست انسانها و تکامل نظامهای اخلاقی هستند.
در مبانی انسانشناسی بیان شد که عقلانیت محدود باعث میشود تا نقش و جایگاه انسان در مدل توسعه برخلاف اقتصاد متعارف تغییر کرده و از یک متغیر دادهشده به یک متغیر درونزا تبدیل شود در حقیقت انسان نفعجو مدلهای نئوکلاسیک که همواره با عقلانیت کامل و تحلیل هزینه-فایده مسیر تصمیمگیریهای خود را مشخص میکند در این مدلها مورد نقد قرار گرفته و از آن عدول کرده و تصمیمگیریهای وی را تابعی از محیط نهادی اطراف او میدانند.
از آنچه بیان شد مشخص است که مبانی اقتصاد نهادگرا بیش از هر چیز متاثر از رویکرد تکاملی داروین است و این رویکرد در انسانشناسی الگوی توسعه نهادی به عقلانیت محدود و در اخلاق به نقش انگارههای اخلاقی در تصمیمگیری افراد منجر شده است."