خلاصه ماشینی:
"«عموما حال افسردگی و بر آشفتگی چنین مردمی در چنان اوضاع و احوال به یکی از دو صورت ظاهر و علنی میشود،یا بر وضع پسندیده گذشته تأسف میخورند و بر تبدیل آن به وضع ناگوار زمان خود گریه و ندبه سر میکنند یا آنکه بر بیخبری و حماقت و کوتاه بینی معاصران خود میخندند و در همه حرکات و سکنات و باد و بروت و تفرعنات ایشان به چشم سخریه و استهزا مینگرند مخصوصا وقتی که این طبقه مردم به عیان میبینند که حاصل چهل سال رنج و غصه ایشان در راه کسب فضایل و تمرین اخلاقیات در جنب ناپرهیزگاری و فساد دیگران هیچ قدر و عظمتی ندارد و هیچ کس هنر و کمال آنان را حتی به قیمت لقمه نانی که به آن بتوان زنده بود نمیخرد، به همه شؤون زندگانی انسانی از جمله به کمالات و معنویات آن نیز پدیده بیاعتباری و کم ثباتی نظر میکند و همه را با خنده و سبک روحی تلقی مینمایند اما نباید پنداشت که این خنده نشانه رضا و از سر موافقت است بلکه خنده ترحم و استهزاییست که از سراپای آن حس انتقام خواهی و انتقادجویی نمایان است»(مدرک سابق الذکر، صفحه یط)علاوه بر عبید که در این زمینه اشتهار کامل دارد باید از مجد همگر و شرف الدین دامغانی و سیف فرغانه(معاصر سعدی)در این مقوله باید نام برد."