چکیده:
ساختهای شرطی عبارتهای زبانی متشکل از بندی وابسته و بندی پایه هستند که وقوع پدیده یا وضعیتی را به وقوع پدیده یا وضعیتی دیگر مشروط میسازند. در این مقاله با رویکردی کمینهگرا بند شرطی در زبان فارسی را مورد بررسی قرار میدهیم. در روند این بررسی، با استفاده از اصول نظریه مرجعگزینی و برخی آزمونهای حذف نشان میدهیم که بند شرطی جملهآغازین به عنوان افزوده به گروه زمان و در مواردی به فرافکنهای بالاتری همچون گروه کانون و بند شرطی جملهپایانی به گروه فعلی کوچک متصل میشود. بند شرطی جملهمیانی نیز در حقیقت حاصل مبتداسازی عناصری است که به پیش از بند شرطی جابجا شده اند.
خلاصه ماشینی:
"با توجه به متصل کردن بند شرطی به گروه فعلی کوچک ، بدساختی این جمله به راحتی تبیین خواهد شد، به گونه ای که بند شرطی جمله پایانی در جایگاه اتصال به گروه فعلی کوچک قرار دارد و عبارت ارجاعی «مریم » توسط فاعل بند پایه در مشخص گر گروه زمان سازه فرمانی و زمینۀ نقض اصل سوم نظریۀ مرجع گزینی فراهم میشود.
پس برخلاف نظر کریمی (٢٠٠٥) که مفعول مستقیم مشخص را به مشخص گر گروه فعلی کوچک جابه جا میکند، در این مقاله به پیروی از برانینگ و کریمی (١٩٩٤) تحلیلی را اتخاذ میکنیم که بر اساس آن و در قالب برنامۀ کمینه گرا مفعول مستقیم مشخص از درون گروه فعلی بزرگ بیرون آمده ، به منظور بازبینی حالت مفعولی خود بر فراز بند شرطی به گروه فعلی کوچک متصل شده و در حوزة کمینۀ هستۀ فعلی کوچک نیز قرار گرفته است و حالت مفعولی را بازبینی و در عین حال بند شرطی را سازه فرمانی میکند.
در این بخش به جایگاه انواع بند شرطی در جمله پرداختیم و با استفاده از شواهدی همچون اصل سوم نظریۀ مرجع گزینی و برخی فرایندهای حذف نشان دادیم که قرار گرفتن بند شرطی در آغاز و پایان جملات تفاوت در جایگاه اتصال آن ها را منعکس میکند، به گونه ای که وقتی در آغاز میآیند، به گروه زمان و در مواردی نیز به فرافکن های بالاتری مثل گروه کانون متصل میشوند و هنگامیکه در پایان جمله بکار میروند در جایگاه اتصال به گروه فعلی کوچک هستند."