خلاصه ماشینی:
"«ابو القاسم دمشقی گوید ابو علی رودباری را پرسیدند که چگوئی اگر کسی از این ملاهی سماع کند و گوید مرا این حلالست که من به درجه رسیدهام که اختلاف احوال اندر من اثر نکند گفت آری برسید ولکن بدوزخ»(9) در جای دیگر مینویسد: «از محمد بن الحسین شنیدم که نصر آبادی را پرسیدند که بعضی از مردمان با زنان مینشینند و میگویند ما معصومیم اندر دیدار ایشان گفت تا این تن بر جای بود امر و نهی بر او بود و از وی برنخیزد و حلال و حرام را حساب بود و دلیری نکند بر شبهتها الا آنک از حرمت اعراض کرده باشد(10)» در این میان قول عبد الله بن منازل که قشیری نقل میکند اوج ژرف نگری وی را نسبت به عواقب زیانبار وانهادن شریعت نشان میدهد.
«ابو نصر صوفی از اصحاب نصر آبادی بود گفت:از دریا بیرون آمدم[بعمان]گرسنگی اندر من اثر کرده بود اندر بازار میشدم[بدکان حلواگری رسیدم]بزهای بریان دیدم و حلوا[هاء نیکو]اندر مردی آویختم که مرا ازین بخر گفت از بهر چه خرم ترا بر من چیزی واجبست»؟(18) تنبلی و تن آسانی هجویری علت پیوستن پارهای از متصوفان را به اهل طریقت تنبلی و تن آسانی شان عنوان کرده، مینویسد: «و گروهی دیگر را کسل طبع و رعونت نفس و طلب ریاست بیآلت و مراد تصدر بیفضل و جستن تخصیص بیعلم راه نماید با فعال ایشان و پندارد کی جز این کار ظاهر هیچ کاری دیگر نیست» (19) غزالی نیز رسم سیاحت و سفر را که غالبا بیمقصد و مقصود انجام میشد،ناشی از کاهلی و بطالت مرقع داران میشمارد و مینویسد: «..."