خلاصه ماشینی:
در شعر نظامی هم این همآوایی هست: مشو چون سگ به خورد و خواب خرسند اگر خود گربه باشد دل در او بند در این دو بیت هم تکرار بیت بچشم میخورد بازا که باز بوی بهارانم آرزوست بازا که باغی از گل و ریحانم آرزوست بازا که باز با تو بگوییم و بشنویم کان قصههای زلف پریشانم آرزوست مهدیه الهی قمشهای پس در نهایت،حافظ در این بیت اشاره به لولیان شوخ شیرین کار شهر آشوب میکند که شهر را با زیبایی خود به آشوب کشیدهاند و اشاره نهایی به آن زیبای مطلق است که عالمی را با زیبایی و عشق خویش به آتش کشیده و زیر و رو کرده است: از رگ جانی به جان نزدیکتر ای ز عشقت عالمی زیر و زبر مهدیه الهی قمشهای هر چند از نظر عارفان این زیبارویان عالم خاک هم تجلی جمال آن شاهد یگانهاند و بفرموده مولانا: خوبرویان مظهر خوبی او روی ایشان عکس مطلوبی او ز عشق ناتمام جمال یار مستغنی است به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را عشق باید به مرحله کمال برسد تا مورد عنایت معشوق قرار گیرد و عشق ناتمام را آنجا جایی نیست و اگر مولانا فرمود همچو داد و دم نود نعجه مراست طمع در نعجه حریفم هم بجاست در میان بحر اگر بنشستهام طمع در آب سبو هم بستهام مقصود رسیدن به عشق صددرصد است و آن عاشقی که هر گوشه دل را به معشوقی میسپارد در حقیقت عاشق خویش است و چنین عاشقی را به آن بارگاه بار نیست و اگر شاعری گفت: گفته بودم به غم عشق تو دل خوش دارم به جهنم که نشد کار دگر خواهم کرد «ایرج میرزا» همان عشقی است که مولانا آن را ننگ میشمرد: عشقهایی کز پی رنگی بود عشق نبود عاقبت ننگی بود کاش آنهم ننگ بودی یکسری تا نرفتی از وی این بد داوری «مولانا» و این داستان جامی شاهد مثالی است بر این بیت حافظ،که آن معشوق عشق ناتمام را خریدار نیست: چهارده ساله بتی بر لب بام چون مه چهارده،در حسن تمام و ادامه داستان را به این صورت به تصویر میکشد: زیبارویی بر لب بام نشسته بود عاشقان دلخسته او به نوبت به حضورش بار مییافتند و هر کدام اخلاص خویش را به نحوی عرضه میداشتند تا اینکه پیرمردی از راه رسید او هم گریبان چاک کرده و بیش از دیگران ابراز عشق نمود و فصلی از روزگار فراق و جدایی باز گفت ولی دخترک هر چه بیشتر دقت کرد کمتر بوی حقیقت شنید چرا که حقیقت رایحهای دارد که به مشام میرسد: در حدیث راست آرام دلست راستیها دانه دام دلست «مولوی» با خود گفت بد نیست او را آزمایش کنم،با پیر گفت آیا زمانی که آمدی آنطرفتر ماهرویی را ندیدی که به مراتب از من زیباتر است و کسانی که جمال او را دیدهاند به من نظر نمیکنند.