چکیده:
بیشتر دیدگاههای حکیم صدرای شیرازی و ملای رومی، با توجه به اشتراکات وسیع فرهنگی، اجتماعی و دینی آنها، شبیه یکدیگر و در نتیجه مکمل هم بوده است و بین آنها تنها اختلافهای اندکی در مبانی فکری وجود دارد. هرچند از نظر پارادایمی، اندیشههای دو متفکر بسیار به هم نزدیک است، صدرالمتالهین در بحث خویش از روش حکمی ـ عرفانی استفاده مینماید و مولوی بیان خود را در قالب روشی عرفانی و به صورت تمثیلی بیان میکند تا برای عموم، قابل فهمتر باشد. یکی از محورهای مهم در اندیشه ایشان، پرداختن به «ازخودبیگانگی» است که البته در عبارات مولوی و ملاصدرا به طور صریح به کار نرفته است؛ اما معادل آن، یعنی «غفلت از خویشتن و خودباختگی» در آثار آنها یافت میشود. در جریان مطالعه تطبیقی افکار این دو، سعی بر آن است تا تصور، ابزارانگار باشد. بر همین اساس، مسئله اصلی پژوهش، در کنار توصیف مواضع خلاف و وفاق، تبیین مواضع نیز بوده است و ازاینرو تعریف و تبیین مسئله ازخودبیگانگی از نظر هر دو اندیشمند و نیز پیامدها، علل بروز و راهکارهای درمان آن به صورت تطبیقی بررسی خواهد شد.
Due to broad cultural، social and religious similarities، most of the Mulla Sadra and Molavi’s viewpoints are similar to each other and consequently they are complements of each other with meager differences in the principles of their thoughts. Although the thoughts of these two thinkers are close to each other paradigmatically، Mulla Sadra uses a philosophico-mystical method in his discussion while Molavi uses a mystical method in an allegorical form so that it could be more comprehensible for the public. One of the important subjects of his thought is dealing with “alienation” that is not used in Molavi and Mulla Sadra’s expressions explicitly but its equivalence i.e. “negligence of self and self-loss” can be found in their works. To analyze the thoughts of these two thinkers comparatively، it is attempted to consider imagination as instrumentalist. Accordingly، along with describing the pros and cons stances of the topic، the main purpose of the study is explaining these stances; therefore، the issue of alienation is defined and explained from both thinkers’ viewpoints and its consequences، reasons of occurrence، and treatment strategies are analyzed comparatively.
خلاصه ماشینی:
"(همان: 2 / 269 ـ 263) در بیان تفصیلی این بحث، میتوان دیدگاه مولوی را در چند تحلیل عرضه کرد: الف) قوس نزول و صعود مولوی معتقد است انسانها در حیات خویش، دوبار گرفتار ازخودبیگانگی میگردند: مرحله اول که با هبوط آدم× صورت میپذیرد و جنبه اجباری و تکوینی دارد؛ بدینترتیب که لطیفه روح انسانی که در آغاز وجودش ذاتا مجرد است و پیش از جسم او تکون یافته و در نزد خالق هستی حضور داشته است، با پیمودن قوس نزول از عالم اعلا به جهان ظلمانی خاکی فرود آمده، به بدن انسان تعلق میگیرد.
(شیرازی، 1368: 9 / 98) دلیل اختلافنظر ملاصدرا و عرفا در این بحث، اختلاف در مبادی فلسفه و عرفان نظری است که جهت رعایت ایجاز به آن پرداخته نمیشود؛ اما نتیجه آنکه، صدرالمتألهین معتقد است این نفس ناطقه است که از عالم تجرد تنزل کرده است و در قوس نزول خود به عالم طبیعت میرسد و بعد از آن در پرتو اکتساب فضایل و کمالات نفسانی و پس از استکمال، در قوس صعود به عالم عقلی راه مییابد؛ (همان: 5 / 347) اما از نظر مولوی، لطیفه روح انسان که در آغاز وجود، ذاتا مجرد است، به جهان ظلمانی خاکی فرود آمده و به بدن انسان تعلق گرفته و به زبان تشبیه، همچون مرغی است که در قفس تن وارد شده، همراه با آن مراتبی را طی خواهد کرد تا به مقام کامل انسانی یا انسان کامل که همان کون جامع و اشرف مخلوقات است، برسد."