خلاصه ماشینی:
"او مدام با قسمی دشمنی حیاتی بر ضد نظریه«علیت محیط»-در هر *باختین بود که با متناسب ساختن شکل رمان چند آوایی با آگاهی،این مفهوم را ابداع کرد، همان طور که خود او بعدها پذیرفت چند آوایی گرایشی است نهفته در همه روایتهای رمان از دیدگاه باختین،داستایفسکی معمار اصلی رمان«چند آوایی» است و از این گزاره نتیجه گرفت که تلقی او از این رماننویس بیشتر بر«صناعت ادبی»متمرکز خواهد بود تا بر«محتوای» فلسفی آثار او.
شاید«چند آوایی» را در معنای لفظی آن،بتوان«همزیستی آواهای بسیار»درون متنی ویژه نامید اما«منطق گفت و گو» با توضیح رابطه بین آن آواها و در واقع در درون آوائی خاص سر و کار دارد زیرا نظریه باختین درباره عمل دیالوژیک از آنچه او«مبادله همه اظهارهای به نسبت کلی»مینامد،فراتر میرود و این میتواند چنین مشخصه عالم فردی باشد.
باختین درمییابد که«جر و بحث»برحسب این معیار نوع عام و مهم گفتمان داستانی است اما درباره مشخصه به شدت«شفاهی»با ایخنباوم منازعه میکند و این مفهوم را برتری میدهد که«جر و بحث»بیش از هر چیز جهتگیری به سوی گفتار شخص دیگری است و فقط آنگاه به عنوان حاصل کار به سوی گفتار روی میآورد.
ما احساس میکنیم که با مکالمه سر و کار داریم هر چند فقط یک نفر سخن میگوید و این مکالمهای است از فشردهترین نوع آن زیرا هر کلمه موجود و اظهار شده با همه بافتار خود به گوینده نامشهود پاسخ میدهد و در برابر او به واکنش میپردازد و به چیزی بیرون از خود،و فراسوی حدود خود به کلمات ناگفته شخص دیگر اشاره میکند."