خلاصه ماشینی:
"حضور مستمر و تقریبا هر سالههای«مصدق»در مراسم عظیم حج باعث شده تا او این حضور روانی را دستمایه اشعار خود،و بخصوص چند دو بیتی و رباعی کند و در ضمن،مخاطبان خود را به مصداق وصف العیش، نصف العیش به وجد آورد: بی غل و غش و ساده و صاف آمدهایم پروانه صفت ما به طواف آمدهایم کردیم بسی گناه و با روی سیاه بر درگه تو به اعتراف آمدهایم *** و: و در راه تو احرام بلا میبندیم پیوند دوباره با ولا میبندیم روزی که امام عشق فرمان بدهد ما بار سفر به کربلا میبندیم و: آن روز که احرام بلا بربستند لبیک به لب ز قید دنیا رستند در هجرت سرخ خویش یاران«منی» از«کعبه»به«کربلائیان»پیوستند همه ما به دفعات شنیدهایم که میگویند انسان به امید زنده است و شرط تداوم حیات انسانها، امیدواری به آیندهای است که سلامت زندگی آنها را تأمین و تضمین کرده و در همین راستا انگیزههایی را فراهم سازد.
و خون و من و هر دو دیده خویشاوندیم در ریختن اشک سخاوتمندیم در راه تو یا حسین(ع)ما از دل و جان احرام به سبک لالهها میبندیم و در مسلخ شب شهاب قربانی شد ماهی به کنار آب قربانی شد هفتاد ستاره در شبی با یک ماه در مقدم آفتاب قربانی شد اخلاص در واژه گزینی تقدمی است بر رعایت قواعد فنی شعر و این خصلت زمانی روی خواهد داد که سراینده شعر آنچنان در حالت سرمستی فرو رفته باشد که کوچکترین نگرانی در او نسبت به آرایش و نظم شعری پدید نیاید."