چکیده:
امروزه تهدیدهای زیست محیطی، از مهم ترین مشکلات انسان قرن بیستویکم بهشمار میروند؛ بهطوریکه افکار عمومی معطوف این مسئله شدهاند و در سطح جهانی، حساسیت بسیاری در این زمینه به وجود آمده است. پژوهش حاضر با هدف شناخت میزان تاثیر عوامل ساختاری- اجتماعی بر شکاف بین نگرش و رفتار زیست محیطی انجام گرفته است. جامعه آماری شامل شهروندان بالای 15 سال شهر کرمانشاه است. با استفاده از فرمول کوکران و به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، 410 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. پژوهش، با رویکرد کمی و بهروش پیمایشی انجام شد و دادههای آن، از طریق پرسشنامه گردآوری شدند. مطابق یافته ها، علی رغم پایینبودن میانگین متغیرهای واسطه ای (الزام هنجاری، امکانات و دانش زیست محیطی)، میانگین نگرش و رفتارهای زیست محیطی شهروندان، متوسط روبهبالاست. آزمون فرضیهها نشان می دهد این متغیرها بخشی از واریانس شکاف بین نگرش و رفتار زیست محیطی را تبیین میکنند. بهعبارتی، با افزایش سطح متغیرهای فوق، میزان شکاف بین نگرش و رفتار زیست محیطی کاهش می یابد. همچنین تحلیل رگرسیون نشان می دهد متغیرهای مستقل پژوهش 13/ 0 درصد از واریانس متغیر وابسته را تبیین می کنند. در یک نتیجه کلی می توان گفت عوامل فوق درواقع، سیاست های کاهش این شکاف را تقویت میکنند و رفتارهای زیست محیطی مسئولانه را ترویج میدهند.
Today، environmental threats are in center of important questions’ Human conscience twenty-first century. These questions have attracted public opinions quit alarming and they posed Extreme sensitivity to the environment on a global level. This study aimed at understanding the role of social structural factors on the gap between environmental attitudes and behavior carried out. Population involved citizens 15 age and higher that according Cochran formula and using multi-stage cluster sampling selected 410 people as sample. This research is a quantitative research and a survey-based data collection tool was questionnaires. The findings of research show that mean of environmental attitude and behavior were middle to high despite the low average intermediate variables: Normative commitment، facilities and environmental knowledge. The results of testing of hypothesis show that these variables can explain some of variance of gap between environmental attitude and behavior. In other words، with increase of level listed variables decrease the gap between environmental attitude and behavior. Also، results of regression analysis show independent variables explain 0.13 % of variance of dependent variable. In a general result، it can say that these factors can actually strengthen policies to reduce this gap and to promote environmentally responsible behavior. In end of paper، it suggested solutions to better environmental behavior.
خلاصه ماشینی:
تحليل جامعه شناختي نقش عوامل ساختاري در شکاف بين نگرش و رفتارهاي زيست محيطي (مورد مطالعه : شهروندان شهر کرمانشاه ) 1 منصور حقيقتيان 2 سيدعلي هاشميان فر 3 داريوش احمديان تاريخ دريافت : ٩٤/٠٦/٢٢ تاريخ پذيرش : ٩٤/١٠/٢٤ چکيده امروزه تهديدهاي زيست محيطي، از مهم ترين مشکلات انسان قرن بيست ويکم به شمار مي روند؛ به طوريکه افکار عمومي معطوف اين مسئله شده اند و در سطح جهاني، حساسيت بسياري در اين زمينه به وجود آمده است .
البته دليل اين ارتباط ضعيف روشن نيست و با وجود افزايش نگرش هاي محيط زيستي مناسب ، رفتارهاي مناسب با محيط زيست افزايش نيافته است ؛ بنابراين ، برنامه ريزي براي حرکت به سوي توسعۀ پايدار بايد به گونه اي باشد که در الگوهاي رفتاري افراد جامعه تغيير ايجاد کند؛ 1.
براين اساس ، با مرور پيشينۀ تجربي و نظري موضوع و به لحاظ گستردگي عوامل ، اين نوشتار به بررسي نقش عوامل ساختاري- اجتماعي به عنوان عوامل احتمالي مؤثر بر شکاف بين نگرش و رفتار ميپردازد؛ بنابراين ، در اين پژوهش منظور از عوامل ساختاري، ترکيب سه مؤلفۀ اساسي دانش ، فرصت (امکانات ) و هنجارهاي اجتماعي است که در جهت دهي رفتارهاي زيست محيطي تأثيرگذارند.
به عبارتي ميتوان گفت هرچه شرايط ، بستر و ساختارهاي اجتماعي براي انجام کنش هاي مسئولانه در يک جامعه فراهم باشد، نگرش هاي مثبت زيست محيطي شهروندان به رفتارهاي محيط گرايانه منجر ميشود و شکاف بين اين دو کاهش مييابد.